آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۶
سودای تو هر شب کشدم بر سر کوئی
چون آینه هر لحظه کنم روی بروئی
کی یکسر مو جان زفسون تو برد دل
کامیخته سحر تو بر هر سر و موئی
امشب بکجا میروی ای سرو خرامان
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۲
ای ترک ندانم زچه خیل و چه سپاهی
دانم که تو بر خیل نکویان همه شاهی
ترکان جهان لشکر و بر جمله امیری
خوبان همه سیاره تو بی پرده چو ماهی
تو یوسفی و چاه نهفتی بزنخدان
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۶
مخمور سروریم کجائی می غم های
مردیم بامید وفا جور و ستم های
گر رشحه باران نبود شعله برقی
از من مگذر غافل ای ابر کرم های
لبریز چو شد ساغر چه درد و چه صافی
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۲
سودای تو آتش زده در رخت صبوری
از آب کجا تشنه کند صبر به دوری
پای از دل اغیار برون نه که بریبی
در خانه ظلماتی ای پیکر نوری
خاموشم اگر ناله من گوش تو آزرد
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۷
در چنگل بازی نکند خانه حمامی
یا آهوی وحشی نشود رام بدامی
مألوف بدامی نشنیدم که شنود مرغ
جز دل که بآن زلف سیه کرده دوامی
آغوش سلامت همه مأوای رقیبان
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۱
ای جنت جاوید ز رخسار تو بابی
دلداری و خوبی ز صفات تو کتابی
گلبرگ چمن آب ز رخسار تو بگرفت
سنبل خورد از حلقه گیسوی تو تابی
ای نرگس بیمار بخوانی تو و سحرت
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۱
بیغیر میسر شودت گر لب کشتی
با غیر از آن به که برندت به بهشتی
غلمان چو ندیم است به هر گوشه بهشت است
بیدوست بگویید چه حور و چه بهشتی؟
ناچار بود منزل تو روضه رضوان
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۲
ای دلبر هر جائیم امشب بکجائی
گفتی که بیائی زچه روعهد نپائی
ما دیده گشودیم و فروبسته در از غیر
تا تو زسرانگشت کرم در بگشائی
چندانکه نیاز آرمت ای ترک جفاجو
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۴
ای شمع چه داری بجهان سوز و گدازی
از چیست که با حالت پروانه نسازی
بلبل که بود مؤذن گلزار مگر رفت
کامشب نشنیدم زچمن بانگ نمازی
مطرب که همه ساله بدی واعظ مستان
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۸
ای جان به چه ارزی تو که جانانه نداری
ای شمع بمیری تو که پروانه نداری
در حلقه دامش نکنی یاد زگلزار
ای مرغ گرفتار مگر خانه نداری
جویند بویرانه دل گنج محبت
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۲
از هیچ کسی ساخته غیر از تو دهانی
جز تو بخیالی که کند تنک میانی
گر ماه بود قوه گفتار ندارد
ور غنچه بود پیش تواش نیست دهانی
گفتند حکیمان سخن از مسئله جزء
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۱
ای زمزمه عشق تو در هر سر و کویی
وز یاد تو در هر گذری هایی و هویی
سرگشته چو گو در همه آفاق چه گردی
خوش آنکه چو من خاک شود بر سر کویی
پروانهصفت بر همه شمعی چه زنی پر
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۵
مشتاق بود گوش به رودی و سرودی
مطرب به نواساز بکن چنگی ورودی
در پرده عشاق مزن شور مخالف
آهنگ مؤالف زن و وزر است سرودی
شاید که برد ضرب اصولت به حجازم
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۶
باغی و فراغی و حریفی و کتابی
چنگی و ربابی و شرابی و کبابی
ای رند چو امروز میسر شدت اینها
تا کی غم فردا چه حسابی چه کتابی
گر یار ندیم است چه جنت چه جهنم
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶۰
در طور دلم نورصفت جلوهگر آیی
شب شعله شوی باز و چو شمعم به سر آیی
سودا نهمت نام و یا عشق کدامی
هر روزه به رنگ دگری جلوهگر آیی
گه بانگ انا الحق به سر دار برآری
[...]