مشتاق بود گوش به رودی و سرودی
مطرب به نوا ساز بکن چنگی و رودی
در پرده عشاق مزن شور مخالف
آهنگ مؤالف زن و وزر است سرودی
شاید که برد ضرب اصولت به حجازم
کز فرع نبرده است کسی ره به حدودی
ای شاهد شنگول پناهی تو به مستان
برخیز و بجا آر قیامی و قعودی
در میکده امشب همه ذکر ملکوت است
دارند مگر خیل ملک قوس صعودی
بگذاشت لبم بر لب و گفتیم بسی راز
با نی همه شب بود مرا گفت و شنودی
ساقی بده آن قلزم مواج حقیقت
کاین بحر سرابست همه بود و نبودی
آن جامه بیرنگ ده از کارگه عشق
کز رخت تعلق ننهم تاری و پودی
ای شاهد قدسی ز تو چون چشم بپوشم؟
کِم مردمک چشمی و در عین شهودی
ما سایه و خورشید توئی ای شه مردان
ما جمله فروعیم و تو خود اصل وجودی
مردود ابد بود چو شیطان ز در دوست
جبریل نمی کرد اگر بر تو سجودی
از دست یداله بکش سوی بهشتش
آشفته که در نار عمل کرده خلودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عشق و زیبایی زندگی پرداخته و به تجلیات عشق و میگساری اشاره دارد. شاعر در آن از دلنشینیهای موسیقی و نواهای دلانگیز صحبت میکند و به شوری که در عشق وجود دارد، اشاره میکند. او از معشوق خود میخواهد که در میان مستان بیدار شود و دمی به قیام و قعود پردازد. در میکده، توجه به عالم ملکوت و رازهایی که میان عاشقان وجود دارد، دیده میشود. شاعر از ساقی میخواهد که جام حقیقت را بنوشاند و به جستجوی واقعیت هستی بپردازد. در نهایت، تأکید بر این است که عشق و وجود معشوق، اصل و بنیاد زندگی است و بدون عشق، هیچ چیز واقعی نیست.
هوش مصنوعی: شخصی به شدت مشتاق است که به صدای یک رود گوش دهد و از نغمهای که یک نوازنده با سازش مینوازد لذت ببرد. او دلش میخواهد با آهنگهای زیبا و دلنشین، لحظاتی خوش را تجربه کند.
هوش مصنوعی: در عشق، شور و هیجان را به هم نزن، زیرا نباید نوای هماهنگ را با صداهای نامناسب مختل کرد.
هوش مصنوعی: شاید تو با پیروزیهایت به سرزمین حجاز (مکه و مدینه) برسی، چون هیچکس تا به حال نتوانسته از مسیر واقعی آن مقاصد عبور کند.
هوش مصنوعی: ای محبوب زیبا، تو که آرامش مستانی، بر خیز و حرکتی انجام بده؛ چه نشستهای و چه ایستادهای.
هوش مصنوعی: امشب در میکده همه از لطف و رحمت الهی صحبت میکنند، ولی گروهی از فرشتگان در حال صعود به آسمان هستند.
هوش مصنوعی: لبم را بر لب او گذاشتم و در شب بسیار رازی را با نی به گفتگو پرداختیم. او به من گفت و من شنیدم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، به من آن دریاچه پر از حقیقت را بده، زیرا این دریا فقط توهمی بیش نیست و همه چیز در آن، وجود و عدم را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: به من جامهای بیرنگ و بدون وابستگی بده، زیرا نمیخواهم از دنیای عشق و محبت چیزی بگیرم.
هوش مصنوعی: ای موجودی الهی و فرشته، چگونه میتوانم از تو روی برگردانم؟ چرا که تو به قدری درخشان و با ارزش هستی که حتی اگر چشمی کوچک هم داشته باشم، در مقابل زیبایی و درک تو خود را ناتوان و ناچیز میبینم.
هوش مصنوعی: تو ای بزرگترین مردان، ما همچون سایه و نور خورشید توییم. ما همه فرع و شاخه هستیم و تو خود اصل و ریشه وجودی.
هوش مصنوعی: کسی که از در دوست رانده شده باشد، مانند شیطان است که هرگز مقبول نخواهد بود. اگر جبریل هم برای تو سجده میکرد، این به معنای پذیرش او نبود.
هوش مصنوعی: زندگی را به گونهای بگذران که بهشت الهی نصیبت شود، زیرا کسانی که در دنیا به باطل مشغولند، در آتش عذاب خواهند بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو زانچه بگفتند بسی بهتر بودی
برجان و روان پدرانت بفزودی
چندانکه توانستی رحمت بنمودی
چندانکه توانستی ملکت بزدودی
گر خنده نبودی که لب یار نمودی
اسرار معما ز دهانش که گشودی
دوشینه دلم داشت به یاد تو سرودی
کز دیدهٔ مرغان حرم خواب ربودی
هر چشم زدن، دیدهٔ دریا نسبم را
غمهای تو از گریه سبکبار نمودی
غافل ز تو یک دم دل مشتاق نگردد
[...]
گر عشق نبودی و غم عشق نبودی
چندین سخن نغز که گفتی و شنودی
ور باد نبودی که سرِ زلف ربودی
رخسارهٔ معشوق به عاشق که نمودی
در هر دو جهان گر اثر عشق نبودی
این زمزمهٔ عشق که گفتی که شنودی؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.