گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

سودای تو هر شب کشدم بر سر کوئی

چون آینه هر لحظه کنم روی بروئی

کی یکسر مو جان زفسون تو برد دل

کامیخته سحر تو بر هر سر و موئی

امشب بکجا میروی ای سرو خرامان

کاز هر بن مژگان رود از یاد تو جوئی

جز کنج در میکده ما را نبود کنج

من غیر تو هرگز نکنم روی بسوئی

من خوی نگردانم و روی از تو نپیچم

ترکانه تو هر لحظه برائی و بخوئی

چون عود اگر سوخته ام بوی خوشم نیست

در آه من از زلف تو آمیخته بوئی

ای سینه سیمین تو مگر نقره خامی

ای دل تو در آن سینه مگر آهن و روئی

ای محتسب از عاقبت خویش بیندیش

روزی که زنی سنگ تغافل بسبوئی

از هو بجز از نام علی هیچ مجوئید

صوفی بعبث چند زنی هائی و هوئی

افکنده سر آشفته بمیدان ارادت

شاید که شمارند زچوگان تو گوئی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

ای ملک ترا عرصهٔ عالم سرکویی

از ملک تو تا ملک سلیمان سرمویی

بی‌موکب جاه تو فلک بیهده تازی

با حجت عدل تو ستم بیهده گویی

خاقانت نخوام که سزاوار خطابت

[...]

مجد همگر

گر با تو زبانی شودم هر سر موئی

وز جور تو نالم به تو بر هر سر کوئی

از ناز و جفا هم نکنی یک سرمو کم

وز ناله من در تو نگیرد سرموئی

در حسن تمامی و دل افروز و منم نیز

[...]

سعدی

ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی

روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی

آخر سر مویی به ترحم نگر آن را

کآهی بودش تعبیه بر هر بن مویی

کم می‌نشود تشنگی دیده شوخم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
اوحدی

ای نافهٔ چینی ز سر زلف تو بویی

ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی

شوق تو ز بس جامه که بر ما بدرانید

نی کهنه رها کرد که پوشیم و نه نویی

از بادهٔ وصل تو روا نیست که دارد

[...]

خواجوی کرمانی

ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی

شرطست که دست از من دیوانه بشوئی

بر روی نکو این همه آشفته نگردند

سرّیست در اوصاف تو بیرون ز نکوئی

طوبی نشنیدیم بدین سرو خرامی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه