ای دلبر هر جائیم امشب بکجائی
گفتی که بیائی زچه روعهد نپائی
ما دیده گشودیم و فروبسته در از غیر
تا تو زسرانگشت کرم در بگشائی
چندانکه نیاز آرمت ای ترک جفاجو
چون سرو کشی تو سرو بر ناز فزائی
از حلقه اوباش درآ همدم ما باش
کاخر زندامت سرانگشت بخائی
من روز شمارم بخود وعید همایون
خورشید صفت نیمشب از در چو در آئی
آخر تو طبیبی به مریضان نظری کن
لازم نبود کس بفرستم که بیائی
آنان که نپایند مرا همدم و همدوش
آخر تو کجائی که در این بزم بپائی
آن لعل شکرخند مکن بوسه گه غیر
تا کی نمکم بردل مجروح بسائی
با مهر علی میروی آشفته چو در خاک
چون لاله خودرنگ هم از خاک برآئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد دلدادگی و اشتیاق به محبوب است. شاعر به دلبر خود میگوید که هر جا باشد، امشب به او میرسد و از او میخواهد که به وعدهاش عمل کند و بیاید. شاعر احساس میکند که از دیگران جدا شده و انتظار دارد محبوبش با لطافت و کرم خود برایش گشایشی ایجاد کند. او به زیبایی و وقارش اشاره میکند و میپرسد که چرا به جمع دوستانش نمیپیوندد. همچنین شاعر به طبیب بودن محبوب اشاره دارد و از او میخواهد که به درد و رنجش توجه کند. در نهایت، او از محبوب میخواهد که همچنان دلش را نرنجاند و تا زمانی که به او نرسیده، از دیگران دوری کند و به او بیتوجهی نکند.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، هر کجا که برویم، امشب به کجا خواهد رفتی؟ تو گفتی که میآیی، پس چرا به وعدهات عمل نکردی؟
هوش مصنوعی: ما چشم خود را گشودیم و از غیر (غیر تو) خود را کنار گذاشتیم، تا تو با محبت و لطف خود دروازه را برای ما باز کنی.
هوش مصنوعی: هر چقدر که به تو نیاز داشته باشم، ای ترک که با رفتار ناپسند خود، دلها را میشکنی، مانند درخت سروی که به خاطر زیباییاش سر به آسمان بلند میکند.
هوش مصنوعی: به دنبال دوستان نادرست نباش و به ما بپیوند، زیرا در نهایت زندگیات به سوی چیزی مثبت و بهتر خواهد رفت.
هوش مصنوعی: من هر روز را به یاد میآورم و به خودم وعده میدهم که مانند خورشید در نیمهشب، هنگامی که از در وارد میشوی، روشنایی بیاوری.
هوش مصنوعی: در نهایت، تو که پزشک هستی، باید به بیماریها توجه کنی. هیچ نیازی به این نبود که کسی را بفرستم تا تو را به اینجا بیاورد.
هوش مصنوعی: کسانی که به من اهمیت نمیدهند و در کنارم نیستند، تو کجایی که در این جمع شاد و پر از زندگی حضوری داشته باشی؟
هوش مصنوعی: به او نگو که بوسهی من را با دیگران تقسیم کند، چرا که دل جریحهدار من تحمل این درد را ندارد.
هوش مصنوعی: با محبت علی، تو همانند لالهای شدهای که در زمین میروید. وقتی که از خاک بیرون میآید، رنگ رخسار خود را به نمایش میگذارد. این نشاندهنده این است که با عشق و محبت، حتی در سختیها و مشکلات نیز میتوان شکوفا شد و زیبایی خود را نشان داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.