ای جان به چه ارزی تو که جانانه نداری
ای شمع بمیری تو که پروانه نداری
در حلقه دامش نکنی یاد زگلزار
ای مرغ گرفتار مگر خانه نداری
جویند بویرانه دل گنج محبت
ای شهر خرابی تو که ویرانه نداری
ای عشق خراب از تو جهانی و تو پنهان
آخر چه شرابی تو که میخانه نداری
ای شیخ مرا سبحه و سجاده میاور
در دست مگر ساغر و پیمانه نداری
از بس دل آشفته در آنجا شده انبوه
در حلقه آنزلف ره شانه نداری
با غبغب او دم مزن ای سیب ببستان
چون نیست ترا آن دهن و چانه نداری
از ذکر ملک چند کنی فخر سپهرا
گویا خبر ازنعره مستانه نداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.