در چنگل بازی نکند خانه حمامی
یا آهوی وحشی نشود رام بدامی
مألوف بدامی نشنیدم که شنود مرغ
جز دل که بآن زلف سیه کرده دوامی
آغوش سلامت همه مأوای رقیبان
سازد دل عاشق بپیامی و سلامی
جام دل بشکسته می عشق نریزد
گو محتسب شهر زند سنگ بجامی
ظلمتکده تن بنه ای جان و سفر کن
تا چند در این خانه بسازم بظلامی
چون شمع ببوی نفس صبح بمیرم
گر باد سحر آورد از دوست پیامی
از خاک در دوست بشمشیر اعادی
گر سر برود برننهم گام زگامی
در بحر چو در هست اگر بیم نهنگ است
در کام نهنگان بروم من پی کامی
آشفته چرا درد دلت بر قلم آمد
از سوخته دودی نشنیدم که تو خامی
تثلیث بنه شرک مکن سر احد جوی
جز حیدر واولاد مگو هست امامی
آخر بدر آید زپس پرده شود روز
گر پرده فروبسته بخورشید غمامی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج عاشقانه شاعر میپردازد. شاعر به این موضوع اشاره میکند که عشق و دلسپاری به معشوق میتواند انسان را به شکلهای مختلفی دچار چالش کند. او از خطرات و مشکلاتی که در راه عشق وجود دارد سخن میگوید و با موضوعاتی چون جدایی، یأس و نبود امید نیز برخورد میکند. تصویرهایی از زوال و نومیدی در عشق، بر خلاف انتظارهای شیرین، در این شعر به چشم میخورد. همچنین، شاعر به اهمیت ارتباط با معشوق و شکیبایی در برابر دشواریها اشاره دارد و در نهایت به امیدی برای روشنایی و بهبود در آینده اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در جنگل، نه باید یک حمام در خانهاش بازی کند و نه یک آهو باید تسلیم دام شود.
هوش مصنوعی: هرگز نشنیده بودم که مرغی جز دل خود از چیزی خبر دهد، جز اینکه آن دل به خاطر زلف سیاه محبوب به مدت طولانی درگیر باشد.
هوش مصنوعی: دل عاشق با یک پیام و سلام، آغوش محبت و امنیت را برای همه رقبایش فراهم میکند.
هوش مصنوعی: دل شکستگی و عشق باعث میشود که حتی اگر محتسب شهر سنگ هم به جام بیفکند، هیچ مایعهای در آن نخواهد ریخت.
هوش مصنوعی: ای جان! در این ظلمتخانه که تن توست، کمی استراحت کن و سفر را آغاز کن. تا کی میخواهی در این مکان تاریک بمانی و در آن بسازی؟
هوش مصنوعی: زمانی که بوی نفس صبح به مشامم میرسد، مانند شمعی میمیرم. اگر نسیم صبح پیامی از سوی دوست بیاورد، جانم را با شور و شعف پر میکند.
هوش مصنوعی: اگر دشمنان بخواهند از خاک دوستی من به ضرب شمشیر بزنند، حتی اگر سرم هم برود، قدم از این راه برنمیدارم.
هوش مصنوعی: اگر در دریا وجود خطر نهنگ باشد، من با وجود این خطر، برای رسیدن به هدف خود به دل نهنگها میروم.
هوش مصنوعی: چرا دلخوری و نگران هستی؟ از سوختن دیگران، تو هنوز یاد نگرفتهای که چطور باید رفتار کنی.
هوش مصنوعی: تثلیث را نپذیر و به یکتایی خداوند ایمان داشته باش. از ذکر سر عظیم خداوند غافل مشو و فقط به یاد امام علی (ع) و او فرزندانش باش که حقیقتاً امام هستند.
هوش مصنوعی: در نهایت، حقیقت و واقعیت نمایان خواهد شد و روزی روشن فرامیرسد. اگرچه اکنون پردهای از غم و مشکلات وجود دارد که مانع دیدن روشنی و امید میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای غایت اندیشهٔ دانش سخنت را
می بوسم و می دارم چون دیده گرامی
شاید که ببندد کمر از لطف سخنهات
آب سخن جان سخنگو به غلامی
تو خضری و لطف سخنت آب حیاتست
[...]
چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی
کهش یار هم آواز بگیرند به دامی
دیشب همه شب دست در آغوش سلامت
و امروز همه روز تمنای سلامی
آن بوی گل و سنبل و نالیدن بلبل
[...]
ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
پیش تو کمر بسته اسیران به غلامی
از شرم بنا گوش تو در گوشه نشیند
گر ماه ببیند که تو در گوشهٔ بامی
هر لحظه بدان زلف چو دامم بفریبی
[...]
گر طالب آنی که بماند ز تو نامی
از خانه ناموس برون نه دو سه گامی
قربان شو و بشنو ز لب یار پیامی:
عیار چو منصور شود بر همه کامی
ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟
یا رب بفدای تو دو صد جان گرامی
هر شیوه که بینم همه حسنست و ملاحت
روی تو ز روم آمد و زلفین تو شامی
پیچ و گره زلف تو ناگاه عیان شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.