گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۶

 

صد غم ز غم پیاله ستاند به یاد من

صد غصه تیغ تیز کند در عناد من

گردد ز شیخ و برهمنم کار بسته تر

در چین ابروی تو گره شد گشاد من

تسبیح و سجده از گل میخانه می کنم

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۷

 

درمان ضعف دل به لب نوشخند کن

حرفی بگوی و مشک و گلابی به قند کن

لب پاک از ترشح آب حرام کرد

طرف ردا به گردن صوفی کمند کن

بوی عبوس عارف شهرم دماغ سوخت

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۳

 

از صبح روزگار گشاد جبین مجو

روی شکفته از دل اندوهگین مجو

چشم ثبات مهر ندیدم بر آسمان

جنسی که بر فلک نبود از زمین مجو

قاصد پیام یار ز ما آورد به ما

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۷

 

کاریست بر ملا گذران در خفا گره

فکری چو تار سبحه ز سر تا به پا گره

سیاره و ثوابت این کارخانه را

دل ها چو کهرباست ز خوف قضا گره

بس خرده های زر چو گلت در دهان کنند

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸

 

دیوانه‌ام ز خانه مشوش برآمده

طوفانم از تنور پرآتش برآمده

آن صید عاجزم که ز تأثیر کین من

تیر و کمان شکسته ز ترکش برآمده

هرگز نبود کاسه‌ام از لای غم تهی

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۲

 

از ما نهان ز کثرت اغیار بوده ای

چون گل به زیر پرده صد خار بوده ای

از نور دیده در نظر ما عیان تری

پنهان نموده ای و پدیدار بوده ای

فریاد جان همه ز گرفتاری فراق

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۷

 

گر پای سرو و دامن یاری گرفته ای

از محنت زمانه کناری گرفته ای

آگه نیی که در چه نفس سود عمر تست

از هر نفس اگر نه عیاری گرفته ای

عمرت همان دم است که با یار بوده ای

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

زان عنبرین کلاله که بر سر نهاده ای

منت به تاج بر سر قیصر نهاده ای

بر چهره زلف و خال بود خوش نما ولیک

خط بر عذار از همه خوشتر نهاده ای

آغوش جانم از بر و مویت معطر است

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۳

 

بس در وفا تأمل و تأخیر می کنی

تا می کنی به وعده وفا پیر می کنی

رنجش طبیعتی تو و بیداد خوی تست

با خلق صلح از سر تزویر می کنی

خود ظلم کرده از دل ما غبن می کشی

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۸

 

سر داده ای و بند نهانی نهاده ای

دل برده ای و داغ نشانی نهاده ای

گر در ره وفا قدمی برگرفته ای

بر خود هزار کوه گرانی نهاده ای

یادت به خیر باد که در گریه های گرم

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در صفت خانه ممدوح

 

این خانه گوشواره عرش مطهرست

کو را سعادت از نظر سعد اکبرست

این خانه از شکوه جهانگیر پادشاه

گویی که خانه شرف مهر انورست

حایل به پیش دیده جدارش نمی شود

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - این قصیده در تعریف سریر ابوالمنصور نورالدین محمد شاهزاده سلیم گفته شده

 

بر تخت هند والی هندوستان نشست

جان جهان به مردم چشم جهان نشست

اقبال خاندان همایون بلند شد

زین دولتی همای که بر آشیان نشست

تسکین گرفت فتنه و ترتیب یافت ملک

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح اکبرشاه

 

نوروز شد کلید درعیش نوبهار

دولت شکوفه کرد که فتح آورد به بار

ریحان عدل یافت ز اقبال رنگ و بوی

دیبای ملک کرد ز انصاف پود و تار

بر صحن ملک باد ظفر خرمی فشان

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - و له ایضا نعت رسول اکرم (ص) و قصد ترک گجرات

 

هر شب بذیل صحبت جانان تن آورم

وز دامنش نثار به دامن درآورم

بیرون روم ز ارض جسد در سمای روح

وحی مبین و کشف مبرهن درآورم

انشا کنم به منطق سیمرغ راز غیب

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - یک قصیده

 

نعت محمدی علم مغفرت کنم

شمعی به گور از پس مردن درآورم

از حب هشت و چار منور کنم لحد

با چار جو بهشت مثمن درآورم

نار شجر ز انی اناالله زبان گزد

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - ایضا این قصیده در مدح صاحبی ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان بن بیرام خان واقعست اول مخلع به مطلع ثانی و آخر متوجه به مطلع اول مکرر بجایزه پسندیده معزز گردیده

 

روزی چو بازمانده ضعیفان ز کاروان

دل واله بسیج یساق خدایگان

گه وعده ای نهاده گرو در فریب این

گه مرکبی گرفته به وام از قبول آن

صد رنگ فکر بافته نساج آرزو

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در مدح عبدالرحیم خان

 

بردار ای زمین کف حاجت بر آسمان

کامد پی نظام جهان داور جهان

ای چرخ در کمین گه قهرش نگاه کن

بشکن خدنگ عربده در گوشه کمان

مسجد ازین نوید بدینست سرفراز

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - این قصیده در تعریف چهره ابوالمنصور جهانگیر پادشاه گفته شده

 

روشن شود ز فر شهنشاه بارگاه

با آفتاب چهره بدل کرده پادشاه

عالم ز تاب چهره خسرو منورست

قرص قمر مجو ازو نور خور مخواه

دستار بی کلاه به سر زان نهد ملک

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - این ترکیب بند ایضا در مرثیه همایون نژاد شاهزاده مراد مغفور رضوان الله علیه گفته شده

 

لب خوش نگشته خنده ره جنگ می زند

در بزم مرگ ناله بر آهنگ می زند

هرگز زمانه جامه ماتم برون نکرد

نارفته شب به دامن شب چنگ می زند

وقت گذشته را به تأسف ز پی مرو

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - این ترکیب بند دوازده بنده است، هر بند در منقبت یکی از ائمه اثناعشر و بیان این که ولایت از ولاست و ولا به معنی حب ذاتی

 

وقتی که شکل دایره کن فکان نبود

جز نقطه حقیقت حق در میان نبود

نور ولا ز بطن حقیقت طلوع کرد

چندان که گشت گرد خود آن را کران نبود

پرگار گشت و انجم و افلاک آفرید

[...]

نظیری نیشابوری
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode