گنجور

 
نظیری نیشابوری

نعت محمدی علم مغفرت کنم

شمعی به گور از پس مردن درآورم

از حب هشت و چار منور کنم لحد

با چار جو بهشت مثمن درآورم

نار شجر ز انی اناالله زبان گزد

ایمانش ار به وادی ایمن درآورم

بینا به پنج اختر آل عبا شدم

کی سر به پنج حس فروتن درآورم؟

آورده ام ز طوف حرم توبه، همتی

کاین ارمغان به مولد و مدفن درآورم

گجرات را به عزم خراسان کنم وداع

بت چهرگان هند بهرمن درآورم

سوی عراق و فارس ز آثار طبع خویش

خلدی ز نظم و نثر مزین درآورم

چندی به هم نبردی خاقانی و مجیر

غوغا به شیروان و بارمن درآورم

ابدال وش «نظیری » اعجاز شیوه ام

بهمن به ثور و ثور به بهمن درآورم

دل تشنه است کان نشابور می روم

تا آب و رنگ رفته به معدن درآورم

گیرم سرای مادر و قبر پدر مقام

آرامشان به مأمن و مسکن درآورم

خوشدل کنم به هدیه و نعمت منیژه را

در چاه خنده بر لب بیژن درآورم

 
 
 
خاقانی

هر صبح پای صبر به دامن درآورم

پرگار عجز، گرد سر و تن درآورم

از عکس خون قرابهٔ پر می‌شود فلک

چون جرعه ریز دیده به دامن درآورم

هر دم هزار بچهٔ خونبن کنم له خاک

[...]

نظیری نیشابوری

هر شب بذیل صحبت جانان تن آورم

وز دامنش نثار به دامن درآورم

بیرون روم ز ارض جسد در سمای روح

وحی مبین و کشف مبرهن درآورم

انشا کنم به منطق سیمرغ راز غیب

[...]

عرفی

گر سر بصحبت گل و سوسن در آورم

دست چمن گرفته بمسکن در آورم

با های و هوی ناله کنم راه شوق طی

باشد که هول در دل رهزن درآورم

گر طاعت صنم برم از خانقه بدیر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه