گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

چو «بهرام» و «رُهامِ» اردبیلی،

«گَشَسْپِ» دِیلمی، «شاپورِ» گیلی،

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

در آن فریاد صنج او را عدیلی

چو قوالان سرایان با سپیلی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

ز بس کاو داد سیم و زر سبیلی

نماند اندر جهان نام بخیلی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مسمط در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

 

ایا ابر سیه بر چرخ نیلی

نه دریائی نه جیحونی نه نیلی

چرا چندین گهر باری نه سیلی

چرا تندی کنی نه ژنده پیلی

بآب اندرا با دریا عدیلی

[...]

قطران تبریزی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۸ - در تقاضا

 

خداوندا حریفان آمدستند

که تا با من کنند امشب عدیلی

به زر سیکی نمی‌یابم در این شهر

وگرنه نیست در طبعم بخیلی

اعانت کن مرا امشب به سیکی

[...]

انوری
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۳ - جنگ خسرو با بهرام و گریختن بهرام

 

نهاده تخت شه بر پشت پیلی

کشیده تیغ گرداگرد میلی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان

 

در هر دلی از هواش میلی

گیسوش چو لیل و نام لیلی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر

 

مجنون چو ندید روی لیلی

از هر مژه‌ای گشاد سیلی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۳ - در صفت عشق مجنون

 

بیرون ز حساب نام لیلی

با هیچ سخن نداشت میلی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه

 

یارب تو مرا به روی لیلی

هر لحظه بده زیاده میلی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - جنگ کردن نوفل با قبیلهٔ لیلی

 

در گرد قبیله‌گاه لیلی

چون کوه رسیده بود خیلی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی

 

از کوه درآمدی چو سیلی

رفتی سوی روضه گاه لیلی

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۱ - بردن سرهنگ بهرام‌گور را به مهمانی

 

گاوی آنگه چه گاو‌‌! چون پیلی

نکشد پیه خویش را میلی

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

نمی‌دانم ترا تو از چه خیلی

و یا تو در سپاه من طفیلی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱) حکایت سلطان محمود با پیرزن

 

کسی کو برکشد از چاه پیلی

ز مشتی پشه کی گردد بخیلی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۴) حکایت پیمبر در شب معراج

 

ملایک گردِ آن استاده خَیلی

گشاده هر یکی از دیده سَیلی

عطار
 
 
۱
۲
۳
۶