انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶۰ - در عذر
ای همه سیرت تو هنگ و ثبات
چه کنم بیثبات و بیهنگم
گر خطایی برفت بر قلمم
هست از آن شرم چون قلم رنگم
تا نگویی که شعر نیرنگیست
[...]
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۵ - زاری کردن مجنون در عشق لیلی
اندازد در دَمِ نهنگم
تا باز رهد جهان ز ننگم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - بیتی چند از عتاب نامهٔ خسرو به شیرین
نه خوش دارد شراب لاله رنگم
نه در گیرد به گوش آواز چنگم
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۲۸ - نامهٔ چهارم از زبان معشوق به عاشق
سخن در جان همی گوید خدنگم
جگر خوردن چه میداند پلنگم؟
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۳
شدم دیوانه وان طفل پری پیکر نزد سنگم
کنون زین غصه چون دیوانگان با خویش در جنگم
رو ای شادی خدا را جانب ارباب عشرت شو
که نبود جای جز غم های او را در دل تنگم
نخواهم جز قیامت خاستن چون کوهکن زینسان
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵
دردا که درآمد به درت پای به سنگم
شد پای گذشتن ز سر کوی تو لنگم
دربسته و دیواربلند است برون آ
کز تنگدلی با در و دیوار به جنگم
اول رخ من زرد شد آنگاه به خون سرخ
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۶ - دیدن زلیخا عزیز مصر را از شکاف خیمه و فریاد برداشتن که این نه آن کس است که من در خواب دیده ام و سالها محنت محبتش کشیده ام
شده پا شاخ شاخ از زخم سنگم
نه پای سیر نی رای درنگم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۷ - خبر یافتن پدر مجنون از عشقبازی وی با لیلی و نصیحت کردن در آن باب
من خود ز همه جهان به تنگم
با هر که نه او بود به جنگم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۴ - رفتن مجنون به خانه بیوه زنی که در همسایگی لیلی می بود و منع کردن پدر لیلی آن بیوه زن را از آنکه مجنون را در خانه خود گذارد
آن را که ببرد نام و ننگم
بر جام شرف فکند سنگم
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳
چونی هر چند از درد جدایی ناتوان رنگم
شود از ناله هر دم تیز تر سوی تو آهنگم
دلم را از جمالت پرده ی هستی بود مانع
ز محرومی کنون با هستی خود بر سر جنگم
چو می گویم غم خود با کسی بی غنچه ی لعلت
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
او اگر شیشه است من سنگم
او اگر آینهست من زنگم
وحشی بافقی » ناظر و منظور » بیان ظلمت شب دوری و اظهار محنت مهجوری و شرح حال ناظر دور از وصال منظور و صورت احوال او در پایداری
بکش از خنجر کین بیدرنگم
که من هم پر ز عمر خود به تنگم
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۰ - در بیان چگونگی عشق و آغاز کندن بیستون به نیروی محبت
بده ساقی شراب لعل رنگم
سراسر بشکن این بتها به سنگم
رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸
گهی هشیار و گه مست و ملنگم
قلندر مشربم ابدال رنگم
نهنگ بحر عشقم لیک افسوس
که از عشق تو در کام نهنگم
رسانم تا بدامان حبیب هجران
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۶
صوفیان را شده ز آهنگم
تار تسبیح، رشته ی چنگم
از گل و لاله فیض نتوان برد
غیر می نیست از کسی رنگم
شد بهار و چو سبزه ی صحرا
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۳
منم که با می و مطرب همیشه در جنگم
چو شمع می دهد از حال من خبر، رنگم
ز باغ، خنده ی گل کبک را به کوه جهاند
مرا چو غنچه ندانم چه شد که دلتنگم
به فیض بخشی ره بین، که می کشد از دور
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳۴
ز بوی باده گلرنگ می پرد رنگم
ز برق شیشه می آب می شود سنگم
چرا دلیر نباشد غنیم در جنگم
که تا به شیشه رسد آب می شود سنگم
به آب گوهر من غوطه می خورد خورشید
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۵ - مشکلات راه کشمیر و کوه پیرپنجال
برون شد کوه را دامن ز چنگم
که چون فرسنگ، آمد پا به سنگم