ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۱
از آن پس کاین جهان را آزمودی گر خردمندی
در این پر گرد و ناخوش جای دل خیره چرا بندی؟
به بیماری از این جای سپنجی چون شوی بیرون
مخور تیمار چندینی نه بنیادش تو افگندی
یکی فرزند خواره پیسه گربه است، ای پسر، گیتی
[...]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
چنانت باد در دولت بلندی
که چون جمشید دیوان را ببندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
بگفت آزادگانش را به تندی
که از جنگ آوران زشتست کندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
حریری قاقمی خزّی پرندی
خرد بر صبر سوزی خواب بندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
مکن بر حکم یزدان ناپسندی
مده بی درد، ما را دردمندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
صواب آنست اگر تو هوشمندی
که ایشان را زبان بر خود ببندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
یکی نیرنگ ساز از هوشمندی
مگر مردیش را بر من ببندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
به ناله دل چنان از تن بکندی
که بلبل را ز شاخ اندر فگندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
ترا آن به که دل در وی نبندی
کزین دلبندی آید مستمندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
همه نامت به خاک اندر فگندی
همه مهر خود از دلها بکندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
نه من شایم به ننگ و ناپسندی
نه او شاید به رنج و مستمندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
مکن بر بخت چندین ناپسندی
که آرد نا پسندی مستمندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
نگر تا بر من این تهمت نبندی
که هرگز ناید از من ناپسندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
چرا هنواره چونین مستمندی
جرا این سست جانت را پسندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
مکن با دوست چندین ناپسندی
ز دل منمای چندین مستمندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
ز مهر دل شود تیزیش کندی
نیارد کرد با معشوق تندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
نباسد شادمانی بی نژندی
نه پیروزی بود بی مستمندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
که دید از آب و از آهن پرندی
که دید از مشک و از عنبر کمندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
اگر پند رهی را کار بندی
شوی رسته ز چندین مستمندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
لبش گشته شفای هر گزندی
ببرده آب هر شهدی و قندی