خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰
ماییم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۰ - اندر رادی و حسن سیرت پادشاه
صبحوار از پی ضیا بدمیم
که نه ما در سخا ز ابر کمیم
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۳
بگذشت ز عشق دولت بی غمیم
وا ماند پس از غمت همه خرمیم
از من نشوی خجل، چه بی شرم کسی
وز تو نشوم سیر، چه شوخ آدمیم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
از زمینی تو من هم از زمیم
گر تو هستی پری من آدمیم
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۳۰
چون یار نمیکند دمی همدمیم
زین غم نفسی نیست سرِ آدمیم
ور در همه عمر یک دم آید بَرِ من
با گوشه نشاندم ز نامحرمیم
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۹۶ - الحقیقة
ماییم که بس بوالعجب اندر قدمیم
سرمایهٔ شادی شده از کان غمیم
پستیم و بلندیم و تمامیم و کمیم
کس واقف از آن نیست که ما در چه دمیم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۶ - گفتن موسی علیهالسلام فرعون را کی از من یک پند قبول کن و چهار فضیلت عوض بستان
گه ز عکس جوشش آب حمیم
آب ظلمم کرده خلقان را رمیم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۲ - گزیدهٔ از سپهر اول
نه مازان بزرگان به همت کمیم!
کز ایشان علم بود ما عالمیم!
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۱
ما در حریم مجلس عشاق محرمیم
با درد پار صاحبه و با ناله همدمیم
تا نوبت غلامی آن در به ما رسید
هر جا که می رویم عزیز و مکرمیم
عاقل خبر نیافت که ما را طریقه چیست
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۴
هر چند ما به جسم ز اولاد آدمیم
اما به روح پاک ز ابنای خاتمیم
هستیم بی نیاز و فقیریم از همه
این از کمال ماست که محتاج عالمیم
جام جهان نما که به ما نور خود نمود
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳ - عقد دوم در شرح سخن که شریف ترین گوهر صدف آدمیت است و لطیف ترین زیور شرف محرمیت
شب که از فکر سخن پشت خمیم
فرق را کرده رفیق قدمیم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰
ما در هوای وصل تو شیدای عالمیم
پیوسته با خیال تو شادان و خرمیم
ما در خیال زلف پریشان بیقرار
آشفته خاطریم و بسودای محکمیم
مونس کجا شویم به زهاد چونکه ما
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵
ای سگ آن سر کو، ما و تو یاران همیم
خاک پاییم، بهر جا که روی در قدمیم
یار ما نیست ستمگار و جفا پیشه، ولی
ما ز بخت بد خود قابل جور و ستمیم
هیچ کس نیست، که او را بجهان نیست غمی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶۹
ما چو صبح از راست گفتاری علم در عالمیم
محرم آیینه خورشید از پاس دمیم
از گرانقدری درین دریا گره گردیده ایم
ورنه چون آب گهر ما فارغ از بیش و کمیم
سروآزادیم بر ما بی بریها بار نیست
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۳
از دم صبح ازل با عشق یار و همدمیم
هر دو با هم زادهایم از دهر با هم توامیم
هر دو از پستان فطرت شیر با هم خوردهایم
یک صدف پرورده ما را هر دو دّر یک یمیم
میدرخشد نور عرفان از سواد داغ دل
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۷
از بزرگان وحشی و، با خاکساران همدمیم
کوه اگر باشی تو، ما سیلیم؛ اگر خاکی، نمیم!
همچو حرفی کز کتاب افتاده باشد برکنار
گر بصورت دورم از یاران، بمعنی باهمیم
صبح تا شب باد پیما، شب سراسر غنچه خسب
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۲
از کمال سرکشی عاجزترین عالمیم
همچو مژگان پیش پایی تا به یاد آید خمیم
ذرهایم اما پر است از ما جهان اعتبار
بیشی ما را حساب اینست کز هر کم کمیم
بی وفاق آشفتگی میخندد از اجزای ما
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۵
خیرالامور اوسط اولاد آدمیم
در عین عالمیم و مبرا ز عالمیم
در مفلسی است چاشنی حد اعتدال
چون کاسهٔ تهی نه زیادیم و نه کمیم
در دامگاه حادثه صیدی چو ما که دید
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۸ - رجوع به حکایت جوان چاره جو در مسجد و به مقصد رسیدن او
آید از آن رخنه ها گاهی شمیم
روح بخشا هر کجا عظم رمیم
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱۵ - در بیان سواری آن یکه تاز عرصه وحدت و میدان دار میدان هویت و رُفرُف سوار معراج ولایت و تعریف ذوالجناح آن جناب فرماید
زنده از هر تار مویش در شمیم
صد هزاران عیسی محیالرمیم