از دم صبح ازل با عشق یار و همدمیم
هر دو با هم زادهایم از دهر با هم توامیم
هر دو از پستان فطرت شیر با هم خوردهایم
یک صدف پرورده ما را هر دو دّر یک یمیم
میدرخشد نور عرفان از سواد داغ دل
چشم ما این داغ و ما چشم و چراغ عالمیم
جان ما را اتحادی هست با سلطان عشق
نیستیم ازهم جدا هرگز همیشه با همیم
در حریم دوست ما را نیز چون او بار هست
هر کجا عشقست محرم ما هم آنجا محرمیم
میرساند عشق ما را تا جناب کبریا
گرچه جسم ما ز خاک و ما ز نسل آدمیم
روز اول گر ملک از سایهٔ ما میرمید
ما کنون از نارسیهای ملایک درهمیم
در خم قتلست ما را گر فلک از کجروی
پا نهادن بر سرش را راست ما هم در خمیم
در ازل شیر غم از پستان مادر خوردهام
ما چه غم داریم از غم دست پرورد غمیم
کهنه غربال فلک گر بر سرما ریخت غم
بر سر خاک غم اکنون یکدو دم در ماتمیم
هست ما را مختلف احوال در سیر و سلوک
که زهر بیشیم بیش و گاهی از هر کم کمیم
گاه بر فوق سمواتیم و گه بر روی خاک
گاه دریای محیطیم و گهی دیگر نمیم
عاشقانرا نطق و خاموشی بدست خویش نیست
ما چو نی در ناله و فریاد در بند دمیم
گر بنطق آئیم پیش از وقت چون روح اللهیم
ور خمش باشیم هنگام سخن چون مریمیم
چون گشاد سینه را پیوند با غم کردهاند
ما بهم پیوسته با غم چون دو حرف مدغمیم
راز دلرا بر زبان ای فیض آوردن خطاست
گوشها گویند پنهان ما کی اینرا محرمیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و ارتباط عمیق شاعر با معشوق و وجود انسان میپردازد. شاعر از ازل وجود خود را با عشق توصیف میکند و بیان میدارد که همواره با هم هستند و هیچگاه از هم جدا نمیشوند. آنها در یک حریم مشترک از غم و شادی زندگی میکنند و تجربیات متفاوتی از دنیای مادی و معنوی دارند. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که عاشقان در بیان احساساتشان آزاد نیستند و گاهی در خاموشی و گاهی در ناله و فریاد هستند. در نهایت، او بر اهمیت راز و پنهان نگهداشتن دلایل عشق و ارتباطات عمیق تاکید میکند.
هوش مصنوعی: ما از آغاز صبح ازلی با عشق یکدیگر همراه و همدل هستیم؛ هر دو در یک زمان به دنیا آمدهایم و تا پایان عمر با هم خواهیم بود.
هوش مصنوعی: ما هر دو از یک منبع طبیعی و اصلی رشد کردهایم و به یک اندازه از آن بهرهمند شدهایم. ما به مانند دو مروارید هستیم که در یک صدف پرورش یافتهایم.
هوش مصنوعی: نور عرفان از تاریکی دل ما میتابد و این درد و رنج ما، چشم و روشنیبخش جهان است.
هوش مصنوعی: ما در دل ما پیوندی نیرومند با عشق داریم و هیچگاه از یکدیگر جدا نمیشویم؛ همیشه در کنار هم خواهیم بود.
هوش مصنوعی: در کنار دوست، ما نیز مانند او مورد احترام هستیم و هرجا که عشق وجود داشته باشد، ما نیز در آن مکان مورد پذیرش و بیپردهگویی قرار داریم.
هوش مصنوعی: عشق ما را به مقام و جایگاه بلند میرساند، هرچند که جسم ما از خاک است و ما از نسل آدم.
هوش مصنوعی: اگر در روز اول، ملک به خاطر وجود ما به لرزه درآمد، اکنون ما به خاطر نقصهای موجود در فرشتگان و ویژگیهای آنان به هم پیوستهایم.
هوش مصنوعی: اگر ستارهشناسی به اشتباه ما را در مسیر قتل و نابودی قرار دهد، ما نیز با پا گذاشتن بر سر آن، به جای راست شدن، در این سرنوشت غمانگیز باقی خواهیم ماند.
هوش مصنوعی: در آغاز، غم را مثل شیر از مادر دریافت کردهام، بنابراین چرا باید از غم دیگران ناراحت باشم؟
هوش مصنوعی: اگر چرخ فلک غم و اندوهی قدیمی روی سر ما بریزد، غم بر زمین نیز به یکباره در دو نفس خواهد بود.
هوش مصنوعی: حالتهای ما در سفر معنوی متفاوت است؛ گاهی به شدت احساس رشد و پیشرفت داریم و گاهی هم دچار کاهش و کمبود میشویم.
هوش مصنوعی: گاهی در اوج آسمانها هستیم و گاهی بر روی زمین. گاهی مانند دریای بزرگ و گهگاه مانند نمکی بیحضور.
هوش مصنوعی: عاشقان نه میتوانند به راحتی صحبت کنند و نه سکوت کنند. ما مانند نی هستیم که در ناله و فریاد زندانی شدهایم و نمیتوانیم آزادانه بیان احساساتمان کنیم.
هوش مصنوعی: اگر قبل از زمان مناسب سخن بگوییم، مانند روحالله درخشان هستیم و اگر در هنگام سخن گفتن ساکت باشیم، همچون مریم دارای وقار و طهارت میباشیم.
هوش مصنوعی: وقتی که سینهام را به غم گره زدهاند، ما نیز مانند دو حرف که به هم چسبیدهاند، با غم به هم مرتبط شدهایم.
هوش مصنوعی: ای فیض، گفتن راز دل اشتباه است، زیرا گوشها میگویند که ما چه زمان و در کجا اجازه داریم چنین چیزی را فاش کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما چو صبح از راست گفتاری علم در عالمیم
محرم آیینه خورشید از پاس دمیم
از گرانقدری درین دریا گره گردیده ایم
ورنه چون آب گهر ما فارغ از بیش و کمیم
سروآزادیم بر ما بی بریها بار نیست
[...]
از بزرگان وحشی و، با خاکساران همدمیم
کوه اگر باشی تو، ما سیلیم؛ اگر خاکی، نمیم!
همچو حرفی کز کتاب افتاده باشد برکنار
گر بصورت دورم از یاران، بمعنی باهمیم
صبح تا شب باد پیما، شب سراسر غنچه خسب
[...]
از کمال سرکشی عاجزترین عالمیم
همچو مژگان پیش پایی تا به یاد آید خمیم
ذرهایم اما پر است از ما جهان اعتبار
بیشی ما را حساب اینست کز هر کم کمیم
بی وفاق آشفتگی میخندد از اجزای ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.