ما چو صبح از راست گفتاری علم در عالمیم
محرم آیینه خورشید از پاس دمیم
از گرانقدری درین دریا گره گردیده ایم
ورنه چون آب گهر ما فارغ از بیش و کمیم
سروآزادیم بر ما بی بریها بار نیست
با کمال تنگدستی تازه روی و خرمیم
خواهد افتادن به فکر ما سلیمان زمان
گر به دست دیو نفس افتاده همچون خاتمیم
در دل سنگین او داریم راهی چون شرار
گر به ظاهر در حریم وصل او نامحرمیم
دست افسوس است برگ ما و بار دل ثمر
ما درین بستانسرا گویا که نخل ماتمیم
پرده برداریم اگر از داغ عالمسوز عشق
خاکدان آفرینش را سواد اعظمیم
سعی در طی کردن طومار شهرت می کنیم
ورنه ما در باد دستی پیش پیش حاتمیم
مدتی آدم گل از نظاره فردوس چید
ای بهشت عاشقان آخر نه ما هم آدمیم
چشم ما پوشیده گردیده است از شرم حضور
ورنه با گل در ته یک پیرهن چون شبنمیم
دم زدن کفرست در جایی که عیسی ناطق است
حق به دست ماست گر خاموش همچون مریمیم
برنمی آید ز ابر آن آفتاب بی زوال
ورنه ما آماده فانی شدن چون شبنمیم
در ته یک پیرهن چون بوی گل با برگ گل
هم زیکدیگر جدا افتاده و هم با همیم
بی زبانی مخزن اسرار را باشد کلید
ما به مهر خامشی مستغنی از جام جمیم
روزی فرزند گردد هر چه می کارد پدر
ما چو گندم سینه چاک از انفعال آدمیم
چشم بد باشد به قدر نقش چون افتد زیاد
ما ز چشم شور مردم ایمن از نقش کمیم
عقده ها داریم در دل صائب از بی حاصلی
گرچه از آزادگی سرو ریاض عالمیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال و بیانگری از عشق و حقیقت در عالم میپردازد. شاعر خود را به صبح و روشنی علم تشبیه میکند و نشان میدهد که چگونه از عشق و علم احساس شیدایی و آزادی میکند. او به زوایای نهفتهتری از وجود انسان و رابطهاش با عشق اشاره میکند، و به تنگدستی ظاهری خود در زندگی اشاره داشته، اما روحش را سرشار از خوشی و زندگی میبیند.
شاعر به ارتباط عمیق بین عشق و هستی پرداخته و گویای این است که عشق میتواند به انسان زندگی و معنا ببخشد، حتی وقتی در دنیا به نظر میرسد که محدودیتهایی وجود دارد. او به زحمتهایی که در این راه میکشد و به تلاشهایش برای دستیابی به شهرت، و همچنین به تجربههای تلخ و دردناک اشاره میکند.
در نهایت، شاعر با زبانی عمیق و معناگرا به این نتیجه میرسد که عشق، حقیقت و علم میتوانند انسان را از محدودیتهای دنیوی رهایی بخشند، اما در عین حال به چالشها و ناملایمات زندگی نیز پرداخته است.
هوش مصنوعی: ما مانند صبح، با راستگویی و دانش در دنیا حضور داریم و در حقیقت، از نور و روشنی خورشید بهرهمند شدهایم و از مراقبت و حفظ آن آگاهی داریم.
هوش مصنوعی: ما به دلیل ارزش و اهمیت زیادی که داریم در این دریا به هم گره خوردهایم. وگرنه همانند آب و مروارید، از کم و زیادی بینیازیم.
هوش مصنوعی: ما همچون سروهای آزادیم و از مشکلات و سختیها نگران نیستیم. حتی با وجود تنگدستی و کمبودها، همچنان شاداب و سرزندهایم.
هوش مصنوعی: اگر فکر ما به قدرت سلیمان زمان بیفتد، حتی اگر در دست دیو نفس گرفتار شویم، چنانکه خاتم به دست میآید.
هوش مصنوعی: در دل انسان سنگیندل او، ما راهی داریم مثل شعلهای که در صورت ظاهر، در امنیت و نزدیکی او به مانند نامحرمان هستیم.
هوش مصنوعی: ما در این باغ کوچک، فقط حسرت در دست داریم و دلمان پر از غم است؛ گویی که درخت نخل، بیثمر و بیفایده است.
هوش مصنوعی: اگر پردهها را کنار بزنیم و از شعله سوزان عشق پردهبرداری کنیم، آنگاه میتوانیم درک کنیم که وجود و آفرینش چه غم و درد عمیقی دارد.
هوش مصنوعی: ما تلاش میکنیم تا در مسیر کسب شهرت و آوازه پیش برویم، در غیر این صورت فقط در هدر دادن زمان و فرصتها هستیم.
هوش مصنوعی: مدتی من نیز از زیباییهای بهشت لذت بردم، ای بهشت عاشقان، اما در نهایت ما هم انسان هستیم.
هوش مصنوعی: چشم ما از حضور معشوق خجالت زده است وگرنه با گل در انتهای یک پیراهن مثل شبنم میدرخشیدیم.
هوش مصنوعی: حرف زدن دربارهی کفر در جایی که سخنانی چون عیسی وجود دارد نادرست است. حق در دستان ماست، حتی اگر مانند مریم ساکت و خاموش باشیم.
هوش مصنوعی: خورشید همیشه در حال تابیدن است و هیچ دلیلی برای خاموشی آن وجود ندارد. اما ما، مانند شمعی در تاریکی، آمادهایم تا به روزی که تمام میشویم، برسیم.
هوش مصنوعی: در زیر یک پیرهن، بوی گل و برگ گل نه تنها از هم جدا هستند، بلکه در عین حال به هم وابستهاند و همراه یکدیگرند.
هوش مصنوعی: بی زبانی، رازهای عمیق و پنهان را در دل دارد و سکوت ما به تنهایی کافی است، نیاز به نوشیدن جامهای پر از معانی ندارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که پدر میکارد، روزی فرزندی از آن به بار میآید. ما نیز مانند گندمی هستیم که به خاطر اعمال و رفتار خود تحت تأثیر قرار میگیریم.
هوش مصنوعی: اگر کسی به ما نگاه بدی بیندازد، تأثیر منفی آن به اندازه اثر نقش و نگار بر روی یک سطح است. اما ما از نیروی منفی دیگران در امانیم، زیرا خود را کمتر از نقوش و تزئینات میدانیم.
هوش مصنوعی: ما در دل خود دردها و کمبودهایی داریم، اما با وجود اینکه به بینتیجه بودن برخی از تلاشها پی بردهایم، از آزادگی و نجابت خود بهرهمند هستیم و در دنیای علم و ادب مانند سروهای آزاد و شکوفا هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از دم صبح ازل با عشق یار و همدمیم
هر دو با هم زادهایم از دهر با هم توامیم
هر دو از پستان فطرت شیر با هم خوردهایم
یک صدف پرورده ما را هر دو دّر یک یمیم
میدرخشد نور عرفان از سواد داغ دل
[...]
از بزرگان وحشی و، با خاکساران همدمیم
کوه اگر باشی تو، ما سیلیم؛ اگر خاکی، نمیم!
همچو حرفی کز کتاب افتاده باشد برکنار
گر بصورت دورم از یاران، بمعنی باهمیم
صبح تا شب باد پیما، شب سراسر غنچه خسب
[...]
از کمال سرکشی عاجزترین عالمیم
همچو مژگان پیش پایی تا به یاد آید خمیم
ذرهایم اما پر است از ما جهان اعتبار
بیشی ما را حساب اینست کز هر کم کمیم
بی وفاق آشفتگی میخندد از اجزای ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.