گنجور

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

 

بپویید کاین مهتر آهرمن است

جهان آفرین را به دل دشمن است

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲

 

گر این کودک از پاک پشت من است

نه از تخم بد گوهر آهرمن است

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

 

جهان پر ز بدخواه و پر‌دشمن است

همه مرز ما جای آهرمن است

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۹

 

که هومان یکی بدکنش ریمن است

به آورد و جنگ او چو آهرمن است

فردوسی
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۰ - رسیدن شهریار به بیشه نهم و رزم او با سگسار گوید

 

به قلعه درون جای اهریمن است

که ویران از این دیو شهر من است

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۹ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید

 

همه مال هندوستان از من است

تو را برده از راه اهریمن است

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۰ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید

 

که از کین گذر کن که عم من است

کزین گونه آشوب اهریمن است

عثمان مختاری
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۹ - نامه فرستادن مهراج به دست رسول به نزد ضحاک

 

اگر دستِ من شاه را دشمن است

ببرّم، نگویم که دست من است

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۵۸ - اندیشه ی شاه چین درباره ی فرزند دیو چهره اش

 

که این دیو چهره ز پشت من است

که گفتم نژادش ز آهرمن است

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۶۳ - خواندن شاه چین کوش پیل دندان را به نزد خویش

 

که آن بدگهر، شاه را دشمن است

نژاد و نیای وی آهرمن است

ایرانشان
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷

 

تویی که مهر تو در مهرگان بهار من است

که چهره تو گلستان و لاله زار من است

مرا ز کم شدن سبزه بس اثر نکند

چو خط سبز تو از سبزه یادگار من است

بهار و سرو و گل و سوسن ای بهار بتان

[...]

ادیب صابر
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۳ - نامه دارا به اسکندر

 

به یزدان که اهریمنش دشمن است

به زردشت کاو خصم اهریمن است

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۲ - رفتن اسکندر از هندوستان به چین

 

سنانْ چشم در راه ِ این دشمن است

گر آنجا منی‌، گُرز من صد من است

نظامی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۱ - المقالة الحادیة عشر

 

چون دلم از خوف خود ناایمن است

بر زفانم جمله جز یا مؤمن است

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۴ - الحكایة و التمثیل

 

درگه ظالم چه جای مؤمن است

هرکه در آتش رود ناایمن است

عطار
 

سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست

 

که ای نیکبخت این نه شکل من است

ولیکن قلم در کف دشمن است

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۵ - حکایت‌ِ عابد با شوخ‌دیده

 

یکی سِفله را ده درم بر من است

که دانگی از او بر دلم ده من است

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۶ - حکایت ممسک و فرزند ناخلف

 

مرا دستگاهی که پیرامن است

پدر گفت میراث جد من است

سعدی
 
 
۱
۲
۳