گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

گُلاب و مُشک را در هم سِرِشتند.

وَز او بر پرنیان عهدی نِبِشتند؛

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

تو گفتی جنگیان کارنده گشتند

همه در چشم و دل پولاد کشتند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

به کوه غور ماهم را بکشتند

چنان کشته در اشکفتی بهشتند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۰ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول

 

از آن مجمر چو آتش گرم گشتند

سپندی سوختند و در گذشتند

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳ - برهان قاطع در حدوث آفرینش

 

زان مایه که طبع‌ها سرشتند

ما را ورقی دگر نوشتند

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان

 

هر شیر که در دلش سرشتند

حرفی ز وفا بر او نوشتند

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان

 

یاران سخن از لغت سرشتند

ایشان لغتی دگر نوشتند

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۵ - لشگر کشیدن بهرام به ایران

 

هرچه فرمود عقل بنوشتند

پوست ناکنده دانه را کشتند

نظامی
 

عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید

 

ز چندان خلق کس آگه نگشتند

که چون پیدا شدند و چون گذشتند

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

چو بنوشتند و نامه درنوشتند

ز مشک و عنبرش مهری سرشتند

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

ز خون، شنگرف گفتی میسرشتند

همه شنگرف، اسبان مینوشتند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۶ - در صورت جان دادن و جانان دیدن فرماید

 

ز چندانی کسی آگه نگشتند

که چون پیدا شدند و چون گذشتند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۱ - حکایت در ادب و عزّت نگاهداشتن در حضرت باری فرماید

 

ز خورد و خواب مردان در گذشتند

ره جانان بیک ره در نوشتند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل

 

بسی رفتند و دیگر بازگشتند

بساط فرش دیگر در نوشتند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

چنانت عاشقان محبوس گشتند

که خود را هم بدست تو بکشتند

عطار
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » از ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

زتو گر زشت و گر خوبت سرشتند

همان آید که دی برتو نوشتند

سراج قمری
 
 
۱
۲
۳