ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷۲
از قد بلند یار و زلف پستش
وز نرگس بی خمار بی می مستش
ترسا به کلیسیای گبرم بینی
ناقوس به دستی و به دستی دستش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
یکی گفتی که چشم بد بخستش
یکی گفتی که افسونگر ببستش
امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴
از جور قد بلند و موی پستش
وز کافری نرگس ِ بی میْ مستش
گریان به کلیسیا شوم بنشینم
ناقوس به یک دست و به دستی دستش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۲۹ - اندر وجود و عدم
باشد آنرا که دین کند هستش
گوی و چوگان دهر در دستش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲۱ - ستایش امیرالمؤمنین عمر الفاروق رضی اللّٰه عنه
روح کرده ز راح سرمستش
امر حق داده دِرّه در دستش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۲ - اندر ستایش عقل و عاقل و معقول
هم کلیدِ امور در دستش
هم ره امر بسته در هستش
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۷
در رهگذری فتاده دیدم مستش
در پاش فتادم و گرفتم دستش
امروز از آن هیچ نمیآید یاد
یعنی خبرم نیست ولیکن هستش
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۹۱
در رهگذری فتاده دیدم مستش
در پاش فتادم و گرفتم دستش
امروزش از آن هیچ نمی آید یاد
یعنی خبرم نیست، ولیکن هستش
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۴
منه غرامت خاقانیا نهاد فلک را
ببین فلک به چه ماند در آن نهاد که هستش
فلک به مسخرهٔ مست پشت خم ز فتادن
ز زخم سیلی مردان کبود گردن پستش
به شب هزار پسر جرعه ریخته به سرش بر
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳ - در استدلال نظر و توفیق شناخت
اگر چه از خلل یابی درستش
نگردد تا نگردانی نخستش
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین
اگر دولت بود کآرم به دستش
چو دولت خود کنم خسرو پرستَش
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد
در آن حوضه که کرد او سنگبستش
روان شد آب گفتی زآبدستش
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار
گرفته دستهٔ نرگس به دستش
به خوشخوابی چو نرگسهای مستش
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۳ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو
که گر دستم دهد کارم به دستش
میان جان کنم جای نشستش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - آگاهی مجنون از شوهر کردن لیلی
گرچه دگری نکاح بستش
از عهد تو دور نیست دستش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون
باد است ز عشق تو به دستش
گور است و گوزن هم نشستش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۱ - بردن سرهنگ بهرامگور را به مهمانی
نه زمین کز گشادن شستش
آسمان بوسه داد بر دستش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
مهره خویش دید در دستش
مهر خود در دو نرگس مستش
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳
دستم نرسد به زلف چون شستش
در پای از آن فتادم از دستش
گر مرغ هوای او شوم شاید
صد دام معنبر است در شستش
از لب ندهد میی و میداند
[...]
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۲) حکایت ابرهیم علیه السلام با نمرود
به ایمان تازهگردان جان مستش
به فضل خود ممیران بتپرستش