فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۶
کنون ایزد این کار بر دست تو
برآورد بر قبضه و شست تو
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۷
اگر من شوم کشته بر دست تو
ز دریا نهنگ آورد شست تو
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۳۷ - گفتگوی منوچهر با قارن درباره ی کوش
چنان خوار و زار است در دست تو
چو سوفار تیر تو در شست تو
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳۵ - در استنجاز وعده دست آور نجنی از زرگری ابوالمفاخر نام
ای خواجه بوالمفاخر زرگر به وعده ها
چشمم چو سیم کرد کف زرپرست تو
زن کرده ایم زینت زن در دکان تست
وز رنج مانده ایم چوماهی به شست تو
گفتی مرا که پای او زنجش به دستم است
[...]
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت چاکری که از دست شاه میوهٔ تلخی را با رغبت خورد
چون شدم در زیر محنت پست تو
کی مرا تلخی کند از دست تو
عطار » منطقالطیر » بیان وادی استغنا » حکایت شیخی خرقهپوش که عاشق دختر سگبان شد
چون ببیند طعنهٔ پیوست تو
سگ نهد از دست من بر دست تو
عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » ...
هم کلید گنجها در دست تو
هم سر افرازان عالم پست تو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۵ - قصه شیخ شقیق بلخی و هارون الرشید، و بیان نمودن ربقه امام معصوم موسی کاظم علیه السلام و منصور حلاج و تمثیل آنکه آشنا بیگانه را راه به آشنائی مینماید و بیگانه آشنا نمیشود
از می دنیا نگردی مست تو
دین و دنیا را مده از دست تو
عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۱ - المقالة الثالثه
ای مفاتیح جهان در دست تو
حامل عرشی و کرسی پست تو
عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
نیست نامردی تو در دست تو
خود ندارد زور تیر از شست تو
عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
بوی این درد از دل سرمست تو
گر توانی برد بردی دست تو
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶
داد دلم نمیدهد زلف ستم پرست تو
دست تظلم ای پسر، در که زنم زدست تو
بسکه ز راه عربده، در دل هوشیار من
تیر تمام کش کشد، نرگس نیم مست تو
از تو شکسته ام چو گل تابکی ای مه چگل
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا
اژدها و مار اندر دست تو
شد عصا ای جان موسی مست تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۶ - قصهٔ مسجد اقصی و خروب و عزم کردن داود علیهالسلام پیش از سلیمان علیهالسلام بر بنای آن مسجد
گفت مغلوب تو بودم مست تو
دست من بر بسته بود از دست تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۶ - قصهٔ آن مرغ گرفته کی وصیت کرد کی بر گذشته پشیمانی مخور تدارک وقت اندیش و روزگار مبر در پشیمانی
اول آن پند هم در دست تو
ثانیش بر بام کهگل بست تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۸ - مجرم دانستن ایاز خود را درین شفاعتگری و عذر این جرم خواستن و در آن عذرگویی خود را مجرم دانستن و این شکستگی از شناخت و عظمت شاه خیزد کی أَنا أَعْلَمُکُمْ بِاللَّهِ وَ أَخْشیکُمْ لِللَّهِ وَ قالَ اللهُ تَعالی إِنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ العُلَماءُ
کوهها چون ذرهها سرمست تو
نقطه و پرگار و خط در دست تو
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶
در صدد هلاک من شیوهٔ چشم مست تو
مرد کشی و سرکشی عادت زلف پست تو
غیرت دل نشاندم بر سر آتشی دگر
هر نفسی که بنگرم با دگری نشست تو
هر سر مویت، ای پسر، دست گرفته خاطری
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۰
گر سوی من چنین نگرد چشم مست تو
سر در جهان نهم به غریبی ز دست تو
آمد بهار و خاطر هر کس کشد به باغ
میلی کی او کند که بود پای بست تو؟
قاضی ترا به دیده ملامت همی کند
[...]
محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۴ - آمدن بیژن و آوردن برزوی رستم زال را قسمت سوم
روان را بدادند بر دست تو
به ماهی گراینده شد شست تو