فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۷
بیارید از ابر تاریک برف
زمینی پر از برف و بادی شگرف
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۶
زمانی تپیدند در زیر برف
یکی چاه شد کنده هر جای ژرف
کسایی » دیوان اشعار » برف پیری
بنفشهزار بپوشید روزگار به برف
درونه گشت چنار و زریر شد شنگرف
که برف از ابر فرود آید، ای عجب، هر سال
از ابر من به چه معنی همی بر آید برف ؟
از این زمانهٔ جافی و گردش شب و روز
[...]
کسایی » دیوان اشعار » پیری
پیری مرا به زرگری افگند، ای شگفت
بی گاه و دود، زردم و همواره سُرف سُرف
زرگر فرو فشاند کُرف سیه به سیم
من باز برفشانم سیم سره به کُرف
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
یکی کنده ای کنده بودند ژرف
بدو اندر آبی به کردار برف
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۸ - خبر یافتن پسر بهو از کار پدر
چهل کشتی از موج باد شگرف
ز دشمن نگون شد به دریای ژرف
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند
تو گفتی که ابری برآمد شگرف
برآن بی شُمر ژاله بارید و برف
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۳ - شگفتی جزیره درخت واق واق
دگر دید بر مرز دریای ژرف
یکی گرد کوه از سپیدی چو برف
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران
به دیدار و بالا چو کوهی ز برف
فرستاد با سازههای شگرف
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۸ - نامه گرشاسب به شاه قیروان
به قرطاس بر شد پراکنده حرف
بسان صف ماغ بر سوی برف
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتیها
به سرما و گرمای سخت شگرف
بر آن کوه ها میغ بودی و برف
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
دو زلفش مشک و رخ کافور و شنگرف
چو زاغی او فتاده کشته بر برف
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۷ - خوان چهارم و پنجم و ششم در رفتن فرامرز از سرما و گرما و کشتن کرگدن و رسیدن به خوان هفتم
برآمد به بالا یکی تیره برف
پر از برف شد کوهسار شگرف
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۷ - خوان چهارم و پنجم و ششم در رفتن فرامرز از سرما و گرما و کشتن کرگدن و رسیدن به خوان هفتم
سه روز و سه شب بود در راه برف
برفتند از آن راه برف شگرف
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۳۴ - صف آرائی هیتال با ارژنگ شاه در برابر همدیگر
سیاهان کشیدند صف شگرف
چو زاغان که باشند بر روی برف
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۳۴ - صف آرائی هیتال با ارژنگ شاه در برابر همدیگر
زمین موج میزد ز لشکر شگرف
چنان چونکه از باد دریای ژرف
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۴ - در رسیدن شهریار به بیشه سوم و کشتن اژدها گوید
دمان اژدهاییست چون کوه ژرف
چو بینی بمانی از او در شگرف
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۰ - رسیدن شهریار به بیشه نهم و رزم او با سگسار گوید
بر آن که یکی قلعه بینی شگرف
نگردد کم از بس بلندیش برف
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۷۲ - آماده شدن آتبین برای جنگ با کوش
بر آن ره یکی کنده کردند ژرف
درازا و بالا و پهنا شگرف