و زآن پس بخوردند چیزی که بود
ز خوردن سوی خواب رفتند زود
هم آنگه برآمد یکی باد و ابر
هوا گشت بر سان چشم هژبر
چو برف از زمین بادبان برکشید
نبد نیزهٔ نامداران پدید
یکایک به برف اندرون ماندند
ندانم بدان جای چون ماندند
زمانی تپیدند در زیر برف
یکی چاه شد کنده هر جای ژرف
نماند ایچ کس را از ایشان توان
برآمد به فرجام شیرین روان
همی بود رستم بر آن کوهسار
همان زال و گودرز و چندی سوار
بدان کوه بودند یکسر سه روز
چهارم چو بفروخت گیتی فروز
بگفتند کاین کار شد با درنگ
چنین چند باشیم بر کوه و سنگ
اگر شاه شد از جهان ناپدید
چو باد هوا از میان بردمید
دگر نامداران کجا رفتهاند
مگر پند خسرو نپذرفتهاند
ببودند یک هفته بر پشت کوه
سر هفته گشتند یکسر ستوه
بدیشان همه زار و گریان شدند
بر آن آتش درد بریان شدند
همی کند گودرز کشواد موی
همی ریخت آب و همی خست روی
همی گفت گودرز کاین کس ندید
که از تخم کاووس بر من رسید
نبیره پسر داشتم لشکری
جهاندار و بر هر سری افسری
به کین سیاوش همه کشته شد
همه دوده زیر و زبر گشته شد
کنون دیگر از چشم شد ناپدید
که دید این شگفتی که بر من رسید
سخنهای دیرینه دستان بگفت
که با داد یزدان خرد باد جفت
چو از برف پیدا شود راه شاه
مگر بازگردند و یابند راه
نشاید بدین کوه سر بر بدن
خورش نیست ز ایدر بباید شدن
پیاده فرستیم چندی به راه
بیابند روزی نشان سپاه
برفتند زان کوه گریان به درد
همی هر کسی از کسی یاد کرد
ز فرزند و خویشان وز دوستان
و زآن شاه چون سرو در بوستان
جهان را چنین است آیین و دین
نماندست همواره در به گزین
یکی را ز خاک سیه برکشد
یکی را ز تخت کیان درکشد
نه ز این شاد باشد نه ز آن دردمند
چنین است رسم سرای گزند
کجا آن یلان و کیان جهان
از اندیشه دل دور کن تا توان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در داستان، شخصیتها پس از خوردن غذا و خوابیدن در زیر برف، با طوفان و سرما مواجه میشوند. آنها برای مدت زیادی در کوه پنهان میمانند و نگران از گم شدن رستم و دیگر پهلوانان هستند. گودرز به شدت ناراحت است و به یاد بزرگانی میافتد که از دست دادهاند، به خصوص سیاوش. او و دیگران تصمیم میگیرند جستجو کنند و از کوه پایین بیایند تا نشانی از شاه و سپاه بیابند. در نهایت، آنها به تلخی میگویند که سرنوشت هر کس در دست سرنوشت است و هیچکس نمیتواند از این تقدیر فرار کند. داستان به رفتار و تقدیر انسانها اشاره میکند و اینکه زندگی همواره با فراز و نشیبهایی همراه است.
هوش مصنوعی: بعد از آن، چیزی خوردند و به خواب رفتند.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، بادی وزیدن گرفت و ابرها به آسمان آمدند، به گونهای که چشم هژبر (شیر) را به یاد آورد.
هوش مصنوعی: هنگامی که باد برف را از زمین بلند کرد، نیزههای شورمندان نیز نمایان نشد.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها در برف باقی ماندند و نمیدانم در آن مکان چگونه ماندگار شدند.
هوش مصنوعی: در زمانی، در زیر برف، چاهی عمیق حفر شد که هر گوشهاش عمیق و تاریک بود.
هوش مصنوعی: هیچکس از آنها نتوانست به پایان خوشی دست یابد.
هوش مصنوعی: رستم به همراه زال، گودرز و چند سوار دیگر روی آن کوهستان در حال حرکت بود.
هوش مصنوعی: در آن کوه، همه چیز برای سه روز بود و در روز چهارم، زمانی که دنیا به فروش رفت.
هوش مصنوعی: گفتند که حالا که این کار به تأخیر افتاده، بیایید مدتی بر روی کوه و سنگ بمانیم.
هوش مصنوعی: اگر پادشاه از این دنیا ناپدید شود، همانند اینکه نسیمی از میان برود.
هوش مصنوعی: نامآوران دیگر کجا رفتهاند؟ آیا به خاطر این نیست که نصیحت پادشاه را نپذیرفتهاند؟
هوش مصنوعی: آنها یک هفته بر فراز کوه بودند و در پایان هفته کاملاً خسته و درمانده شدند.
هوش مصنوعی: همه بر آن درد و رنجی که وجود داشت، بسیار ناراحت و گریهکنان شدند.
هوش مصنوعی: گودرز، کشواد (درد) را به شدت تحمل میکند و در حالی که اشک میریزد، چهرهاش خسته و نزار به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: گودرز میگوید: هیچکس نداشته که از نسل کاووس به من رسیده باشد.
هوش مصنوعی: من پسری دارم که فرمانروای جهانداران است و برای هر نفر در لشکرش یک فرمانده دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر انتقام سیاوش، همه کشته شدند و تمام خانواده و نسل او به هم ریخته شد.
هوش مصنوعی: حالا دیگر از نظر غایب شده است، چون که این شگفتی که برای من به وجود آمد را دید.
هوش مصنوعی: سخنان قدیمی و باستانی به ما میگویند که با نیکی و عدالت الهی، خرد و فهم نیز به ظهور میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی برف ذوب شود و راه شاه مشخص گردد، آیا دوباره برمیگردند و راه را پیدا میکنند؟
هوش مصنوعی: بهتر است که سر خود را به این کوه نزنید، زیرا خورشید از اینجا نمیتابد و باید به سمت دیگری بروید.
هوش مصنوعی: برخی از افراد را به راه میفرستیم تا مدتی در مسیر بروند و نشانهای از ارتش پیدا کنند.
هوش مصنوعی: از آن کوه افرادی با دلتنگی و گریه دور شدند و هر کس به یاد شخصی دیگر بود و از درد خود مینالید.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در میان فرزندان، خویشاوندان و دوستان، همانند درخت سرو در باغ به آرامش و زیبایی است. به عبارتی، فردی با اعتماد به نفس و استوار است که در جمع نزدیکان خود احساس راحتی و خوشحالی میکند.
هوش مصنوعی: جهان به گونهای است که همیشه تغییر میکند و هیچ چیز ثابت نمیماند، بنابراین هر چیزی نمیتواند در انتخاب باقی بماند.
هوش مصنوعی: یکی را از خاک سیاه برمیدارد و به مقام و عزت میرساند، و دیگری را از تخت سلطنت پایین میآورد و به خاک ذلت میافكند.
هوش مصنوعی: نه از شادی کسی خوشحال است و نه از درد کسی ناراحت؛ اینگونه است که در دنیا، قوانین و شرایط سختی حاکم است.
هوش مصنوعی: کجاست آن جوانمردان و بزرگان دنیا که بتوانند از فکر و نگرانی دل دور شوند و آرامش یابند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.