گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۱ - المقالة الخامسة عشر

 

سالک آمد پیش آتش سر زده

آتشی از دل بخرمن در زده

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴۸

 

ای عشقت آتشی به همه شهر درزده

و آن آتش از درونه من شعله بر زده

هر روز چشم مست تو در کاروان صبر

بیرون کشیده تیغ و ره خواب و خور زده

مژگان تو به هر زدن چشم بهر قتل

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - در ستایش شاه شیخ ابواسحق

 

ای شکوهت خیمه بر بالای هفت اختر زده

هیبت بانگ سیاست بر شه خاور زده

شیخ ابواسحق سلطانیکه از شمشیر او

مهر لرزانست و مه ترسان و گردون سرزده

دولت اقبال در بالای چترت دائما

[...]

عبید زاکانی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶

 

زهی عشقت آتش بجان در زده

خطت کار خلقی بهم بر زده

چه ما را به سنگ جفا میزنی

قدح با حریفان دیگر زده؟

رخت نانوشته خط سبز خویش

[...]

امیر شاهی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۹

 

کیست می آید قبا پوشیده دامن بر زده

شکل شهر آشوب او آتش به عالم درزده

کرده در دین مسلمانان هزاران رخنه بیش

هر خدنگ فتنه ای کز غمزه آن کافر زده

کی برآید ماه با خورشید عالمتاب او

[...]

جامی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

خطت طعنه بر مشک و عنبرزده

قدت سرو را سایه بر سر زده

دو چشمت به مستی و غارت گری

به هر گوشه ملکی به هم بر زده

ز شوق دو لعل شکر بار تو

[...]

شاهدی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰

 

کیست آن سرو روان؟ کز ناز دامن بر زده

جامه گلگون کرده و آتش بعالم در زده

کرده هر شب ز آتش حسرت دل ما را کباب

با حریفان دگر تا صبح دم ساغر زده

وصف قد نازکش، گر راست میپرسی ز من

[...]

هلالی جغتایی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۷ - معراج

 

دامن خلوت بمیان بر زده

عرش در آید ز درش سر زده

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۱۵

 

لاله است این که از جگر خاک سرزده؟

یا لیلی است سر ز سیه خانه برزده

عنبر به جام باده گلگون فکنده اند؟

یا بخت ماست غوطه به خون جگر زده

در چادر شکوفه نهفته است برگ سبز؟

[...]

صائب تبریزی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰ - اشاره به حدیث شریف موتوا قبل ان تموتوا

 

شعله ای از سینه اش سر بر زده

آتش اندر جمله خشک و تر زده

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۶ - گلستان شدن آتش از برای ابراهیم

 

هر کناری گلبنی سر بر زده

در سر هر گلبنی گل سر زده

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علل ترس از مرگ

 

شاخ آن از لامکان سر بر زده

سایه آن عرش را بر سر زده

ملا احمد نراقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۷ - بهشت احرار

 

نه جز شمع در محفلش سر زده

نه جز حلقه کس حلقه بر در زده

یغمای جندقی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

از مژه گرچشم مستت دست در خنجر زده

نیست بد مستی عجب زان مست کان ساغر زده

برزده آن آتش طلعت بفردوس نعیم

طاق ابروحسنش از خورشید بالاتر زده

ابروی او آبروی ماه نو را ریخته

[...]

حکیم سبزواری
 
 
۱
۲