رو بخوان از مصحف حق قد نری
قد تقلب وجهک نحوالسماء
آن خلیل باوفای نیک خو
هم بگفت الا که حسبی علمُهُ
نی اعانت جست از روح القدس
نی گشود اندر دعا ولا نه لعس
از شرار آتشش پروا نبود
در دلش جز یاد آن یکتا نبود
پس به استمساک آن حبل وثیق
اندر آتش برفتاد از منجنیق
منجنیق از تاب غم بیتاب شد
آتش از خجلت تو گفتی آب شد
چون در آتش اوفتاد آن سرفراز
گفت بنگر حالم ای دانای راز
کامد از حق با جلال و با عتاب
سوی آن آتش خطاب مستطاب
سرد و سالم شو که فرمایم چنین
سرد و سالم همچو فردوس برین
ای حرارت تو ز آتش دور شو
ای شرارت زین شرر مهجور شو
زین شرار ای شعله تو خاموش شو
جمله آذرگون و آتش پوش شو
ای دره تو غیرت ارتنگ باش
رشک صد کشمیر و هفتصد پنگ باش
ای سعیر تفته تو گلزار شو
ای زمین شوره نرگس زار شو
گلستان شو بوستان شو باغ شو
هم چمن هم مرغزار و راغ شو
چشمه ها در این چمن جاری شوید
بارها اشباح و انواری شوید
خارها گلهای ریحانی شوید
سنگها یاقوت رمانی شوید
خود برون آرید گلبنها ز خاک
میوه های غنچه ها از آن شتاک
سروها قدها برافرازید راست
نارونها جویباران از شماست
ای بنفشه گرد چشمه سر برار
ای الاله در خیابان کن قرار
بارگه زن اندرین دشت ای بهار
چتر طاوسی فکن از هر کنار
ای صبا از این چمن غافل مشو
ای نسیم از عرضه اش بیرون مرو
ترک کن از این چمن دامن کشان
عطر گل بر گیسوی سنبل فشان
چون خطاب حق به آن آتش رسید
خیمه فروردین به آن صحرا کشید
آمد آنجا موسم اردی بهشت
آن زمین شد رشک مینو و بهشت
بارگه افراشت سلطان بهار
با سپاه سرو و شمشاد و چنار
کرد برپا اندر آن دشت از سحاب
خیمه ی سیمابی زرین طناب
نطع مینایی ز سبزه گسترید
باد آزاری دران دامن کشید
هر کناری چشمه ی آبی روان
بر لب هر چشمه ای سروی روان
بر سر هر سرو قمری در نوا
همچو تسبیح ملایک در سما
هر کناری گلبنی سر بر زده
در سر هر گلبنی گل سر زده
پای هر گل عندلیبی در فغان
بر نوای نغمه قدوسیان
جلوه گر هر سو عروسان چمن
نوعروسان انجمن در انجمن
همچو رقاصان به رقص از هر کنار
پای کوبان سرو و دست افشان چنار
گیسوی سنبل پریشان از صبا
دیده نرگس پر از آب حیا
زآنچه گویم شرح آن بالاتر است
در بیانش خامه من ابتر است
اندر این گلشن خلیلا می خرام
کامد این آتش تورا برد و سلام
آن ملک کش حق امیر سایه کرد
با خلیلش همدم و همسایه کرد
همچنانکه مؤمنان را در لحد
از جهان قدس همدم می رسد
کافران را هم ز سجین لعین
می رسد همدم بخوان بئس القرین
ای قرین نیک و بد در آن جهان
پیش تو از تو نیاید میهمان
بلکه تا بودی تو همراه تو بود
هم رفیق گاه و بیگاه تو بود
هم به شب همخوابه بودت تا سحر
هم به روزت هم دکان و هم سفر
یک نفس از تو نمی گشتی جدا
خواه مسجد بودی و خواهی خلا
پرده بودی لیک بر چشم سرت
پنبه اندر گوش بودی بر درت
می ندیدی همدم و همخوابه را
همنشین حجره و سردابه را
بیند این یک خانه ی دل تابناک
بام و دهلیزش پر از انوار پاک
هم ماشم جان معطر باشدش
پر ز بوی مشک و عنبر باشدش
می نداند لیک نور روی کیست
عطرها از سنبل گیسوی کیست
چون برافتد پرده جسم از میان
چون شود از مرگ روشن جسم و جان
دلبری بیند سراسر نور پاک
طعنه زن رویش به مهر تابناک
صد هزاران نافه مشک ختن
پیش خط مشکبار او نتن
داند این نور از مه رخسار اوست
داند آن بو از گل گلزار اوست
لذت دیدار و وصل بی حجاب
صحبت جان پرور و ذوق خطاب
از پس مردن شود جانا مزید
بر بها و نور آن عطر شدید
وان دگر یک می رود باکش وفش
بیندش بیننده چون سلطان تکش
لیک جانش پر ز سوز است و شرر
سوزهای جانگداز و جان شکر
یک زمان خالی نه از صد درد و سوز
گوییا افشاند در مهد تموز
سوزها پیدا و آتش ناپدید
زخمهای فاش ناپیدا حدید
آتشی گر نیست این سوز از کجاست
ورنه خنجر اینهمه زخم از چه خاست
گر نباشد کژدمش در پیرهن
از چه افتاده است سوزش در بدن
کلبه های پر زدود است و بخار
آتشش پنهان و دودش آشکار
هم دماغ جان او گشته عفن
روز و شب از بس کشد گند نتن
گندها پیدا ولی مردار نیست
هر رگ او پر ز زهرمار نیست
تا برهنه سازدش دست اجل
پاک سازد مرگ از چشمش سبل
پیرهن بیند سراسر مارها
هم ز کژدم اندر آن خروارها
بر لحاف جانش افتاده شرار
گند و دودش بر شده از هر کنار
صد سگی گر هست در شلوار او
مار و افعی هر نخ دستار او
جمله ی اینها قرین و همنشین
باشد او را از لحد تا بوم دین
این سخن اندر میان شد معترض
باز آیم بر سر اصل غرض
اندران روضه خلیل سرفراز
با قرین خود به صد اعزاز و ناز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان داستان حضرت ابراهیم (خلیل) میپردازد که وقتی در آتش انداخته شد، با ایمان به خدا و یاد او، از آتش نسوخت و سرد و سالم بیرون آمد. در این ماجرا خداوند به آتش فرمان میدهد که بیسوز و خنک شود و به این ترتیب آتش به باغ بهشت مانند تبدیل میشود.
سرزمین مورد نظر دارای زیبایی و صفا میشود و به وصف گلها، چشمهها، و درختان و زیباییهای بهشت میپردازد. اینجا دنیایی محسوب میشود که در آن هر موجودی در شادی و زیبایی به سر میبرد و روحهای مؤمنان و کافران به صورت متفاوتی با هم برخورد میکنند.
در نهایت، بیانگر این است که در عوالم مختلف، هر فردی رفیق و همدم خود را دارد و با اشاره به دنیای بعد از مرگ، این ارتباط و وجود همراهان را مطرح میکند. متن به توصیف زیباییهای روحانی و دینی میپردازد و به تأکید بر قدرت ایمان و نیز وعدههای الهی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به دعوت به توجه و تلاوت آیات الهی اشاره دارد. از فرد خواسته میشود که با نگاهی به آیات الهی، وجه خود را به سوی آسمان و حقیقت تغییر دهد و قدری از دنیای مادی دور شود. به نوعی، تلاشی است برای ارتقاء روحی و معنوی از طریق مطالعه و درک معانی عمیق.
هوش مصنوعی: آن دوست وفادار و نیکو خصال گفت: جز این نیست که دانش او منبع فخر من است.
هوش مصنوعی: در این بیت گفته میشود که اگر کسی از روح القدس یا الهام الهی مدد نگیرد، دعا و درخواست او به جایی نمیرسد و نتیجهای نخواهد داشت. به نوعی نشاندهنده اهمیت رحمت و راهنمایی الهی در تحقق خواستهها و دعاهاست.
هوش مصنوعی: او از شعلههای آتش نمیترسید و در دلش جز یاد آن یکتن هیچ چیزی نبود.
هوش مصنوعی: پس به وسیله آن طناب محکم، در آتش افتاد و از دستگاه منجنیق به سمت جلو پرتاب شد.
هوش مصنوعی: منجنیق به خاطر غم و ناراحتی بیقرار شده و آتش به خاطر شرم تو به حالت آب درآمده است.
هوش مصنوعی: زمانی که او به آتش افتاد، فوری گفت: "ای دانای راز، حال و روز مرا تماشا کن."
هوش مصنوعی: حق با وقار و سرزنش وارد شد و به سوی آن آتش پر از شگفتی خطاب کرد.
هوش مصنوعی: سرد و آرام باش، زیرا من میگویم که باید مانند بهشت برین آرام و سالم باشی.
هوش مصنوعی: ای آتش، حرارت تو را به دور برانم، ای شرارت، از این شعله دور شو.
هوش مصنوعی: از این آتش و حرارت کم کن و آرام بگیر، همه چیز را که بر اثر آتش به وجود آمده بپوشان و محافظت کن.
هوش مصنوعی: ای دره، تو باید با شهامت و غیرت خود، به اندازهای باشی که حسادت همهی کشمیر و دیگر سرزمینها را برانگیزی.
هوش مصنوعی: ای آتش خشمگین، به گلستان تبدیل شو؛ ای سرزمین شورهزار، به باغ نرگس تبدیل شو.
هوش مصنوعی: به دنیای زیبایی و سرسبزی قدم بگذار، جایی که گلها و درختان هستند، و از طبیعت و زندگی لذت ببر.
هوش مصنوعی: چشمهها در این دشت به طور مکرر جاری میشوند و ارواح و نورها را به وجود میآورند.
هوش مصنوعی: خارها به گلهای خوشبو تبدیل میشوند و سنگها به جواهرات قیمتی بدل میگردند.
هوش مصنوعی: بیرون بیاورید گلها را از زمین و میوههای جوان را از ساقهها.
هوش مصنوعی: سروها قدهای خود را راست کنید، زیرا جویبارها به وجود شما وابستهاند.
هوش مصنوعی: ای بنفشه، به خاطر زیباییات، سر خود را بر روی چشمه بگذار و ای معبود، آرامش را در خیابانها قرار بده.
هوش مصنوعی: ای بهار، در این دشت زیبا، به گرداگرد خود مانند چتری از پرهای طاووس، زیبایی و رونق بیفشان.
هوش مصنوعی: ای نسیم، از این باغ غافل نشو و دور نرو.
هوش مصنوعی: از این باغ دور شو و با دامن خود عطر گلها را بر موهای سنبل نپاش.
هوش مصنوعی: زمانی که فرمان الهی به آن آتش رسید، خیمههای بهار به آن دشت منتقل شد.
هوش مصنوعی: فصل بهار فرا رسیده و آن مکان به زیبایی و طراوت باغهای بهشتی تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: بهار با جلال و شکوهی همچون یک پادشاه، همراه با درختان سرو، شمشاد و چنار به میدان آمده است.
هوش مصنوعی: در آن دشت، از ابرها چادری از نور و درخشش برپا شد که به زیبایی همچون نقره میدرخشید.
هوش مصنوعی: نسیم ملایم و خوشبو بر روی فرشی از سبزه و گل میوزد و با لطافت خاصی دامن این زیبایی را به آرامی تکان میدهد.
هوش مصنوعی: در هر گوشه، چشمهای از آب زلال جاری است و بر کنار هر چشمه، درخت سرسبز و بلندی به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: بر روی هر درخت بلند و زیبا، صدایی به مانند ذکر فرشتگان در آسمان به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: در هر گوشهای گلی در حال شکوفایی است و در کنار هر گل، گل دیگری در اوج زیبایی خود قرار دارد.
هوش مصنوعی: هر گلی که وجود دارد، عطر و صدای دلنواز آن، مورد توجه و ستایش پرندگان خوشنوا قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: هر طرف شاهد زیباییهایی هستیم که مانند عروسهای باغ گل میدرخشند و در کنار هم جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: مانند رقاصانی که از هر سو به رقص در میآیند، درختان سرو و چنار با جنبش و شادی، پا به زمین میکوبند و شاخههای خود را به سمت آسمان میافشانند.
هوش مصنوعی: موهای پریشان و زیبای سنبل به نسیم صبح آغشته شده و چشمهای نرگس پر از شرم و حیا هستند.
هوش مصنوعی: آنچه که میگویم و توضیح میدهم، از آنچه در کلمات جا میگیرد فراتر است و توان بیان آن را ندارم.
هوش مصنوعی: در این باغ زیبا، خوشحالی به پا میخیزد. این آتش عشق تو را به خود جلب کرده و تو را به سلامی فرا میخواند.
هوش مصنوعی: آن مملکت که خداوندش را بزرگ و محترم قرار داده است، با خلیل الله (ابراهیم) دوستی و همسایگی برقرار کرد.
هوش مصنوعی: همانطور که مؤمنان در قبر از دنیای پاک و الهی دوستان و همراهانی دارند.
هوش مصنوعی: کافران نیز مجبورند با عذاب و در مکانی بدی زندگی کنند و همدمی برای خود داشته باشند که بسیار ناامیدکننده و ناپسند است.
هوش مصنوعی: ای همراه خوب و بد، در آن دنیا مهمان تو نخواهی بود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در کنار تو بودم، همیشه همراهم بودی و گاهی رفیق من بودی.
هوش مصنوعی: همواره در کنار تو هستم، چه در شب که به خواب میرویم و چه در روز که همراه تو هستم در کار و سفر.
هوش مصنوعی: هرگز از تو جدا نمیشدم، خواه در مسجد باشی یا در بیابان.
هوش مصنوعی: پردهای وجود داشت، اما بر چشمانت پردهای کشیده شده بود و چیزی در گوشت بود که صدای در را نمیشنیدی.
هوش مصنوعی: تو حتی همدم و همراه خود را نمیدیدی و تنها در کنار دیوار و مکان سرد و تاریک نشسته بودی.
هوش مصنوعی: این یک خانه دلنشین و روشن است که سقف و ورودی آن پر از نورهای پاک و زیباست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود ما نیز چون جان ما معطر و خوشبو است و پر از عطرهای خوشی مانند مشک و عنبر.
هوش مصنوعی: نمیداند اما میداند که زیبایی چهره کیست و عطرها از کجا به مشام میرسند.
هوش مصنوعی: زمانی که پرده جسم از میان کنار برود و از مرگ، روشنایی جسم و جان نمایان شود.
هوش مصنوعی: دلربایی تمام وجودش از نور پاک پر شده است و با نگاهی پر از طعنه، به چهرهای که مانند خورشید میدرخشد، خیره میشود.
هوش مصنوعی: هزاران نافه خوشبو از مشک ختن در برابر خطی که او دارد، چیزی به حساب نمیآید.
هوش مصنوعی: این نور نشانه چهره زیبا و درخشان اوست و این عطر، از گلهای سرسبز باغ او ناشی میشود.
هوش مصنوعی: لذت ملاقات و بودن با هم، بدون هیچ مانع یا پوششی، گفتوگویی است که جان را پرورش میدهد و احساس خوشحالی و شوق را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: پس از مرگ، ای محبوب، جان تو بیشتر از آنچه که هست ارزشمند و نور تو بوی دلپذیری را منتشر میکند.
هوش مصنوعی: یک نفر دیگر نیز در حال گذر است و وقتی که به او نگاه میکنند، مانند سلطان تنها به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اما جان او پر از درد و سوز است، سوزهایی که جان را به شدت آزار میدهند و این دردها تلخ و ناگوارند.
هوش مصنوعی: مدت زمانی را تصور کن که پر از درد و رنج است، گویی در فصل گرما، آتش دل انسان را شعلهور کردهاند.
هوش مصنوعی: دردها و رنجها نمایان هستند اما شعلههای واقعی آنها دیده نمیشوند، زخمهای عمیق و ناراحتکننده نیز در ظاهر پنهانند.
هوش مصنوعی: اگر این آتش واقعی نیست، پس این درد و سوزش از کجا نشأت میگیرد؟ و اگر این سوزش واقعی است، پس زخمهای عمیق ناشی از آن چگونه به وجود آمده است؟
هوش مصنوعی: اگر در پیراهنش کسی وجود نداشته باشد، چرا بدنش اینگونه میسوزد؟
هوش مصنوعی: کلبهها پر از خاک و غبار است و بخار آتش در آنها دیده نمیشود، اما دود آن به وضوح نمایان است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی اشاره دارد که شخصی به دلیل آزار و مشقتهای روزمره و ارتباط با چیزهای ناپسند، به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و حتی عطر خوب زندگی برای او به تلخی و زشتی تبدیل شده است. به عبارتی، زندگی روزمره و مشکلات آن باعث شده تا او احساس ناخوشایندی داشته باشد و زندگیاش تبدیل به محیطی ناپسند و کدر شود.
هوش مصنوعی: زشتیها و ناپاکیها آشکار است، اما چیزی از بین نرفته و مرده نیست. هر قسمت از او پر از زهر و تلخی نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنا است که مرگ بهطور ناگهانی و بدون هیچ گونه تردیدی، انسان را از دنیا میبرد و او را از تمام قید و بندهای زندگی آزاد میکند. در این حالت، فرد با واقعیت مرگ روبرو میشود و نمیتواند آن را نادیده بگیرد.
هوش مصنوعی: پیرهنی که میپوشی، پر از مارهاست و این نشاندهندهی وجود خطرهایی است که در اطراف ما وجود دارد. در واقع، ممکن است در دل یک چیز به ظاهر عادی، مشکلات و تهدیدات پنهانی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: بر روی ملافه جانش شعلهای از آتش و دود نشسته است که از هر سو به بیرون میزند.
هوش مصنوعی: اگرچه در ظاهر او ممکن است آرام و بیخطر به نظر برسد، اما در باطن ممکن است خطرات و مشکلات زیادی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: تمام این موارد به هم مرتبط و همراه یکدیگر هستند و او را از مرگ تا سرزمینی که ایمان در آن است، دنبال میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که بعد از بیان این موضوع، ممکن است به بحثهای قبلی برگردم و دوباره به هدف اصلی بپردازم.
هوش مصنوعی: در باغ بهشتی که خلیل (ابراهیم) با افتخار در آن حضور دارد، او با همراه خود به شکلی با شکوه و با احترام ویژهای زندگی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.