گنجور

 
صائب تبریزی

لاله است این که از جگر خاک سرزده؟

یا لیلی است سر ز سیه خانه برزده

عنبر به جام باده گلگون فکنده اند؟

یا بخت ماست غوطه به خون جگر زده

در چادر شکوفه نهفته است برگ سبز؟

یا طوطی است غوطه به تنگ شکر زده

از اشتیاق روی تو ای نوبهار حسن

دستی است شاخ گل که گلستان به سرزده

چون وا نمی کند گره از دل، چه حاصل است

زان دستها که سرو به طرف کمر زده؟

صائب چو زخم سینه گل بخیه گیر نیست

زخمی که روزگار مرا بر جگر زده

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

ای عشقت آتشی به همه شهر درزده

و آن آتش از درونه من شعله بر زده

هر روز چشم مست تو در کاروان صبر

بیرون کشیده تیغ و ره خواب و خور زده

مژگان تو به هر زدن چشم بهر قتل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه