سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۷ - حکایت
هرکه او ننگرد به ناشایست
نکشد رنج و غم به نابایست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۴۱ - التمثیل فی حبّ الدّنیا و غرورها
نوش اینجات زهر آنجایست
تری مغز آفت پایست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۷ - فصل اندر تبدیل حال
او برفت از میان و کم پایست
ملّت او هنوز برجایست
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۵ - در مدح شاه بطور عام و عرض تسلیت بدو شاه خاص
شکر حق کوه ملک بر پایست
گر صدف شد دو بحر بر جایست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶ - در سابقه نظم کتاب
فلک را چتر بُد، سلطان ببایست
که الحق چتر بیسلطان نشایست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز
گلوی خصم وی سنگیندرایست
چو مغناطیس از آن آهنربایست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
نخفت ار چند خوابش میببایست
که در بر دوستان بستن نشایست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۲ - کشتن شیرویه خسرو را
دل شیرویه شیرین را ببایست
ولیکن با کسی گفتن نشایست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو
خرد پای و طبیعت بندِ پایست
نفَس یکیک چو سوهان بندسایست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو
علَم بفکن که عالم تنگنایست
عنان درکش که مَرکب لنگپایست
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
ترتیب جهان چنانکه بایست
کردی به مَثابتی که شایست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۹ - صفت سمنار و ساختن قصر خورنق
آلتی کان رواق را شایست
ساختند آنچنان که میبایست
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه
خطا گفتم که ازمشک خطایست
که او هم نافه و شیر خدایست
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
من آزادم مرا شوهر بجایست
گواه صادقم این دم خدایست
عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید
بمادر گفت عالم این سرایست
و یا بیرون این بسیار جایست؟
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
اگر لعل تو گویم، جان فزایست
وگر زلف تو گویم، دلگشایست
عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه
ندانستند یک تن کان چه رایست
کجا خواهند شد مقصد کجایست
عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه
بدل گفتا ندانم کاین چه جایست
ز سر در این چه دوران بلایست
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۹ - در تحقیق صحبت فرماید
چه دانی تا خرابی خود چه جایست
که علم و عقل بر آنجا بپایست