عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۲ - رفتن فرانک با دلارام در شکارگاه گوید
اگر می کشی می کشم رای تو
سراینک نهاد است درپای تو
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۲۹
ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو
ای اختران چرخ همه خاک پای تو
هرچند روشناند و بلند آفتاب و ماه
دارند روشنی و بلندی ز رای تو
جز کردگار عالم و سلطان روزگار
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۳۰
ای صدر دین و نصرت دین در بقای تو
وی فخر ملک و رونق ملک از لقای تو
عید است و همچنانکه تو شادی به روز عید
شادند ملک و دین به لقا و بقای تو
ای چون پدر همام و قلم در کفت همای
[...]
امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
جانا جفا نکردم هرگز به جای تو
کارم به جان رسید زجور و جفای تو
هرچند جز جفا نکنی تو به جای من
حقا که جز وفا نکنم من به جای تو
دل بردهای اگر ببری جان روا بود
[...]
امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
عمری گذاشتم صنما در وفای تو
وز صد هزارگونه کشیدم جفای تو
آن چیست از جفا که نکردی به جای من
وان چیست از وفا که نکردم به جای تو
مسکین دلمگر از تو کشیدست صد جفا
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۶۰ - دانش پرسیدن کامداد، برماین را و پاسخ او
همی خواست کز دانش و رای تو
شود آگه از پیکر و جای تو
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۸۰ - لشکر آرایی طیهور و پیام او به کوش و پاسخ وی
چه پنداشتی کآن جفاهای تو
شده راست با دشمنان رای تو
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۴۲ - پیشنهاد قارن به کوش برای جنگ تن به تن
مگر ساخته بند بر پای تو
سپرده به نستوه یل جای تو
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۶۳ - پاسخ قراطوس به کوش و نپذیرفتن فرمان او
رسید و بخواندم سخنهای تو
نبینم ز دانش همی رای تو
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۰۲ - پاسخ کوش به فاروق و خواستن باژ
بپرسیدم از دانش و رای تو
پسندیدم این جای بر جای تو
ایرانشان » بهمننامه » دیباچه » بخش ۴ - در تمثیل جوارح انسان گوید
دو پیک سبکتاز دو پای تو
همی تازد آنجا بود رای تو
ایرانشان » بهمننامه » رفتن شاه بهمن به کشمیر به طلب دختران و خواهران فرامرز » بخش ۱۱ - آمدن رسول رای قنوج پیش شاه بهمن به رسالت
من آگاهم از راه و از رای تو
سر تخت بادا همه جای تو
ایرانشان » بهمننامه » رفتن شاه بهمن به کشمیر به طلب دختران و خواهران فرامرز » بخش ۱۱ - آمدن رسول رای قنوج پیش شاه بهمن به رسالت
پسندیده آمد سخنهای تو
گذر نیست از گفت و از رای تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷
عاشقم بر لعل شکرخای تو
فتنهام بر قامت رعنای تو
ماه بر راه اوفتاد از روی تو
سرو شرمنده شد از بالای تو
پوست در تن خشک دارم همچو چنگ
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸
باز افتادیم در سودای تو
از نشاط آن رخ زیبای تو
دستمان گیر الله الله زینهار
زان که بنهادیم سر در پای تو
باز ما را جاودان در بند کرد
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹
ای گشته ز تابش صفای تو
آیینهٔ روی ما قفای تو
بادست به دست آب و آتش را
با صفوت و نور خاک پای تو
با تو چه کند رقیب تاریکت
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰
ای کعبهٔ من در سرای تو
جان و تن و دل مرا برای تو
بوسم همه روز خاک پایت را
محراب منست خاک پای تو
چشم من و روی دلفریب تو
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱
تا بدیدم زلف عنبرسای تو
وان خجسته طلعت زیبای تو
جانو دل نزدت فرستادم نخست
آمدم بیجان و دل در وای تو
بی دل و بیجان ندارد قیمتی
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۳
ای تماشاگاه جانها صورت زیبای تو
وی کلاهِ فرقِ مردان پای تا به پایِ تو
چرخ گردان در طواف خانهٔ تمکین تو
عقل پیر احسنتگویِ حکمتِ برنای تو
چون خجل کردی دو عالم را پدید آمد ز رشگ
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۵ - در مدح وزیر صدرالدین
ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو
منشیندا کسی بجز از تو بجای تو
بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب
بادا ببحر لهو طرب آشنای تو
بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین
[...]