جانا جفا نکردم هرگز به جای تو
کارم به جان رسید زجور و جفای تو
هرچند جز جفا نکنی تو به جای من
حقا که جز وفا نکنم من به جای تو
دل بردهای اگر ببری جان روا بود
زیرا که جان نخواهم جز از برای تو
ور صد هزار جان بود ای دوست مرمرا
من وقف کردهام به دعا و ثنای تو
من بیرضای تو نکنم عیش در بهشت
حاشا که دوزخ است مرا بیرضای تو
هر روز بر امید جمالت هزار بار
سجدهکنم به پیش سریر و سرای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق یک عاشق نسبت به معشوق است. شاعر از وفاداری و دیانت خود نسبت به معشوق صحبت میکند و میگوید که هرگز به او جفا نکرده و تمام درد و رنجهایش از جانب معشوق است. او تأکید میکند که حتی اگر معشوق جز جفا نکند، او همواره به او وفا خواهد کرد. همچنین به اهمیت وجود معشوق اشاره میکند و میگوید که جان خود را نیز تنها برای او میخواهد و بیرضایت او هیچ لذتی برایش معنا ندارد. در نهایت، شاعر ابراز میکند که هر روز برای زیبایی معشوق سجده میکند و تنها در حضور او احساس آرامش میکند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، من هرگز به تو بیوفایی نکردم، اما کار من به جایی رسیده است که از درد و جفای تو به جانم رسیدهام.
هوش مصنوعی: اگرچه تو به من هیچ آسیب و جفایی نمیزنی، اما من هم به خاطر تو وفاداری جز وفا را از خود نشان نخواهم داد.
هوش مصنوعی: اگر دل مرا ببری، گرفتن جانم جایز است، چون من جز برای تو از جانم چیزی نمیخواهم.
هوش مصنوعی: اگرچه عمرم به اندازه صد هزار جان باشد، ای دوست، من تمام وجودم را صرف دعا و ستایش تو کردهام.
هوش مصنوعی: من بدون رضایت تو هیچ لذتی از بهشت نمیبرم، زیرا اگر تو راضی نباشی، حتی بهشت هم برای من جهنمی خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر زیبایی تو هزار بار در برابر تخت و خانهات سجده میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در کوه پیش کبکان خواندم ثنای تو
کبکان شدند بسته به دام بلای تو
بر چشم سرمه کرده دویدند تا همه
روشن کنند دیده به عز لقای تو
ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو
ای اختران چرخ همه خاک پای تو
هرچند روشناند و بلند آفتاب و ماه
دارند روشنی و بلندی ز رای تو
جز کردگار عالم و سلطان روزگار
[...]
ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو
منشیندا کسی بجز از تو بجای تو
بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب
بادا ببحر لهو طرب آشنای تو
بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین
[...]
ای فخر روزگار من اندر ثنای تو
با دست عمر آنکه نجوید رضای تو
دارنده جهانی و جان آفرین خلق
منت بود که جان بدهند از برای تو
هربنده ای که طاعت تو ناورد به جای
[...]
ای بر میان چرخ کمر از وفای تو
وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو
آراستست خطبه بفرخنده نام تو
وافروختست سکه بفر و بهای تو
انصاف نوبهار ز تاثیر عدل تست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.