فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۷
گر از خون ما خاک دریا کنند
نشیبی ز افگنده بالا کنند
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۳ - گرفتن سرخ پوش ارژنگ را گوید
بفرمود تا دار برپا کنند
جهان را پر از شور و غوغا کنند
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۷ - نعت دوم
چون تو کریمان که تماشا کنند
رُستی تنها نه به تنها کنند
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۸ - مقالت بیستم در وقاحت ابنای عصر
حمل ریاضت به تماشا کنند
نسبت اندیشه به سودا کنند
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
کار تو یارب که چون زیبا کنند
گر به کوری خودت بینا کنند
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۵۶ - وله ایضا
ای پیشوای شرع که ایناء روزگار
از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند
ارباب فضل ملتزم منّتی شوند
در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند
احوال روزگار از آن شد که بعد ازین
[...]
کمالالدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۹ - وله ایضا
داستانه ظالمی چون خوانداز دفتر کسی
مردوزن بنگر که بر جانش چه نفرینها کنند
پس تو امروز آن مکن کو کرددی از ظلمها
ورنه آن نفرین همه بر جان تو فردا کنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۷ - در بیان آنک جنبیدن هر کسی از آنجا کی ویست هر کس را از چنبرهٔ وجود خود بیند تابهٔ کبود آفتاب را کبود نماید و سرخ سرخ نماید چون تابهها از رنگها بیرون آید سپید شود از همه تابههای دیگر او راستگوتر باشد و امام باشد
هرچه را خوب و خوش و زیبا کنند
از برای دیدهٔ بینا کنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۱ - وصیت کردن پیغامبر علیه السلام مر آن بیمار را و دعا آموزانیدنش
چون عطارد دفتر دل وا کنند
تا که بر تو سرها پیدا کنند
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴
آنجا که وصف گیری آن دلربا کنند
از مشک اگر کنند حدیثی خطا کنند
گر کام اوست ریختن خون عاشقان
آن به که کامش از دل شیدا روا کنند
بیهوده رنج میبرد از دست ما طبیب
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۴
عاشقان را تا به کی در کوی تو رسوا کنند
بی دلان را اینچنین سرگشته و شیدا کنند
روی بنما تا زمانی عاشقان روی تو
دیده ی مهجور را بر روی تو بینا کنند
ور نهان داری پری رویا ز چشم ما رخت
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۵
درد دل مرا چو اطبا دوا کنند
درمان درد ما لب لعل شما کنند
بیچارگان شوق که بینند روی او
این بس بود ز دور که او را دعا کنند
شاهان چو در گذار ببینند خسته ای
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند
دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی
باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ درنمیکشد
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
آنجا که وصف سرو گل اندام ما کنند
جانها به جای جامه به بویش قبا کنند
آنان که یافتند اثر کیمیای «فضل »
مس را به التفات نظر کیمیا کنند
ای خسته ای که بی خبر از درد دوستی
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۱ - مولانا حافظ فرماید
آنانکه خاکرا بنظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشی چشمی بما کنند
دستار هر دو روز همان به که وا کنند
چندین گره بعقد شاید رها کنند
رختی که میخری بستان زود ز آشنا
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۴ - مقاله هفدهم در اشارت به حسن خوبان و جمال محبوبان که دلفریب ترین گل این بهارستانند و ناشکیب ترین نقش این نگارستان
چون به جمال تو نظر واکنند
آرزوی خویش تماشا کنند
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶ - تتبع خواجه
رندان که میل باده به دیر فنا کنند
آیا بود که جام اشارت بما کنند
رنجم خمار گرچه بود مهلک ای حکیم
باید که هم به جام شرابش دوا کنند
ماییم و خاک دیر حجابش کنند رفع
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۰
گر کاکلی بتان بسر خود رها کنند
صاحبدلان تفرج صنع خدا کنند
پر دل منه بوعده خوبان که این گروه
از صد هزار وعده یکی را وفا کنند
آن به که پیش دوست نگویند حال من
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹
گر بند بند ما چو نی از هم جدا کنند
به زانکه در غمت ز فغان منع ما کنند
خوبان نمی کنند وفایی بعاشقان
خوبند بهر آنکه همیشه جفا کنند
بینند روی شاهد مقصود اهل دل
[...]
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۲۸۱- بابا نصیبی
عشاق در مقام وفا جان فدا کنند
بیگانه را بخون جگر آشنا کنند