فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۴
هر آن کس که او بد بدرگاه تو
بنفرید بر جان بی راه تو
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴ - بردن گلشاه را از حی
چه در خورد ورقه است گلشاه تو
به من گردد آراسته گاه تو
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن
برم من تو را سوی گلشاه تو
به پایان برم عمر کوتاه تو
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم
کنون سوی شامست گلشاه تو
حقیقت نمودم به تو راه تو
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
نمایش به من در کمینگاه تو
سرش بی تن آن گه ز من خواه تو
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۹۲ - مناجات شهریار مرحوم خدابخش
نه پایی نهادم ابر راه تو
به بودم به یک ذره آگاه تو
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۲۸
ای تخت و گاه پادشهی جایگاه تو
آراسته است مملکت از تخت و گاه تو
هستی ندیم شاهی و دولت ندیم تو
هستی پناه عالم و ایزد پناه تو
فخر همه شهانی و کس نیست فخر تو
[...]
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱
ایمن ز عارض تو این خط سیاه تو
گویی که به روم آمد از زنگ سپاهِ تو
بر غبغبِ چون سیمت از خطِ سیه گویی
مشک است طرازنده بر طرهٔ ماه تو
تا ابرِ تو را دیدم بر گردِ مهِ روشن
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
خیال نظر خالی از راه تو
ز گردندگی دور درگاه تو
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲ - مناجات به درگاه باری عز شأنه
مرا هست بینش نظرگاه تو
چگونه نبینم بدو راه تو
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۳ - سگالش خاقان در پاسخ اسکندر
بدان آمدم سوی درگاه تو
که بینم رضای تو و راه تو
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۷ - احوال سقراط با اسکندر
کسی کاو درآید به درگاه تو
خورد سیلی ار گم کند راه تو
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۱ - خطاب زمین بوس
ساخته و سوخته در راه تو
ساخته من سوخته بدخواه تو
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
ای خرد سرگشتهٔ درگاه تو
عقل را سر رشته گم در راه تو
عطار » منطقالطیر » بیان وادی استغنا » حکایت مردی که صورت افلاک بر تختهٔ خاک میکشید
چون نداری طاقت این راه تو
گر همه کوهی نسنجی کاه تو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۰ - در بیان حال و منع آنهائی که اهل شرند واز خود بیخبرند و دیگران را احتساب فرمایند
عشق گفتا من شدم همراه تو
عشق گفتا من شدم خود شاه تو