فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان
همه جنگجویان بیگانهایم
سپاه و سپهبد نه زین خانهایم
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
می درفگن به جام که مست شبانهایم
ما را سهگانه ده که درین ره یگانهایم
زان جام آبگینه به رغم زمانه زود
آبی بده که تشنه به خون زمانهایم
از زلف و خال، دانه و دامی بساز از آنک
[...]
عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و ششم
نی غلط گفتم که اینجاعاشق و معشوق اوست
گرچه ما از عشق او اندر جهان افسانهایم
ما کهایم؟ ازما چه آید؟ تا نپنداری که ما
روی او را آینه،یا زلف او را شانهایم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۱ - وصیت کردن پیغامبر علیه السلام مر آن بیمار را و دعا آموزانیدنش
ما اگر قلاش و گر دیوانهایم
مست آن ساقی و آن پیمانهایم
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶
ساقیا می ده که ما دردی کش میخانهایم
با خرابات آشناییم از خرد بیگانهایم
خویشتن سوزیم و جان بر سر نهاده شمعوار
هر کجا در مجلسی شمعیست ما پروانهایم
اهل دانش را در این گفتار با ما کار نیست
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸
ما مرید پیر دیر و ساکن میخانهایم
همدم دُردیکشان و ساغر و پیمانهایم
تا می صاف است و وصل یار و کنج میکده
بینیاز از خانقاه و کعبه و بتخانهایم
تا از روی شمع رخسار تجلی تاب دوست
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۸
یک گلیم، اما به رتبت چون خُم و پیمانهایم
مختلف در رنگ و بوییم ارچه از یک دانهایم
سر معبودیم و با شرک خفی همپردهایم
روح مسجودیم و با نَفْسِ دنی هم خانهایم
طبع معشوقی و لاف عاشقی از ما خطاست
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹
عمریست تا به درد محبت فسانهایم
چون سایه ز آفتاب طرب بر کرانهایم
چون زلف بس که مست پریشانی خودیم
در بند یک خرام نسیم بهانهایم
بر مصر دام و شهر قفس کم گذشتهایم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۶۶
ما گرچه در بلندی فطرت یگانهایم
صد پله خاکسارتر از آستانهایم
دیدیم اگرچه سنگ در او بارها گداخت
ما غافل از گداز درین شیشه خانهایم
در گلشنی که خرمن گل میرود به باد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۰۴
در دل است آن کس که از نادیدنش دیوانهایم
آن که ما را دربهدر دارد به او همخانهایم
بیتکلف یار خود را تنگ در بر میکشد
ما در آیین محبت امت پروانهایم
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۳
برکنده از حیات، باندک بهانه ایم
دندان کرم خورده کام زمانه ایم
گردیده پرده هنر ما، وجود ما
ز آن قدر ما نهفته، که خود در میانه ایم
امروز در بساط جهان، نیست خوشدلی
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۴۸ - در بیان فناء فی الله والتسلیم الی الله
شیرمردان ره جانانه ایم
شعله های تیغ را پروانه ایم
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۱
ما گدایان درِ میخانهایم
در گدایی شُهره و افسانهایم
هرکجا سر زد گلی ما بلبلیم
هرکجا شمعی بُوَد پروانهایم
کعبه و دِیْر دیگر را طایِفیم
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰
ما به یاد آن پری دیوانه ایم
خلق پندارند ما فرزانه ایم
تا به جانان آشنا گردیم ما
از همه اهل جهان بیگانه ایم
مرد و زن ما را نصیح گوولی
[...]
عمان سامانی » معراج نامه » بخش ۶ - خطاب به ائمه طاهرین علیهم السلام
ما که مشتی واله و دیوانه ایم
محرمان این سرا را خانه ایم
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۱۲۰ - بار دیگر برداشتن امام بیعت از انصار
تو دانی که از خویش بیگانه ایم
همه آشنایان این خانه ایم
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان سوم » بخش ۲۹ - داستان آمدن درویش بلخی به خدمت پادشاه
همه، تشنه ی وصل جانانه ایم
از آن در هیاهو چو دیوانه ایم
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۸
نیمه هشیاریم و یک نیم دگر مستانهایم
لطفی ای ساقی که ما محتاج یک پیمانهایم
بیم رسوایی مده ای شیخ ما را بعد از این
سالها شد ما به رندی در جهان افسانهایم
عقل اگر با ما بود از عهد دیرین آشنا
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط بهاریه در نعت حضرت حجه عصر عجل الله تعالی فرجه
ما بنده طریقت این آستانه ایم
در خانه فناش خداوند خانه ایم
چونانکه قطره غرق یم بیکرانه ایم
عشق ولی چو مرغ و من و دل دو دانه ایم
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶
ای عجب ما خسته جان از فرقت جانانهایم
با وجود اینکه با جانانه در یک خانهایم
خویش را بدنام کردیم و به بدنامی خوشیم
عاقلان از ما بپرهیزید ما دیوانهایم
هر کسی را کسوت عریانی از حق کی رسد
[...]