بخش ۱۲۰ - بار دیگر برداشتن امام بیعت از انصار
پس آنگه دوباره به انصار گفت
که راز از شما نیز نبود نهفت
به هر جا که خواهید زین سرزمین
سپارید ره ای سواران دین
ازیدر سوی بنگه خود روید
نخواهم درین دشت بی سر شوید
چو زینسان شنیدند آزاده گان
همان با گهرها و مه زاده گان
سرشک از مژه بررخ افشان شدند
بدو بر همه آفرین خوان شدند
که شاها به پروردگار جهان
که او آفرید آشکار از نهان
اگر بد کنش آتش افروزدا
به آتش تن و جان ما سوزدا
نماییم ما مرگ خود آرزوی
زدرگاه تو بر نتابیم روی
که ما را بود مرگ خود زنده گی
پس ازمرگ یابیم پاینده گی
مبین خار برجان نثاران خویش
مران از بر خویش یاران خویش
کسی کو به دل عشق و مهر تودید
زجان و سر خویشتن پا کشید
همه جان نثاریم بر گرد تو
سبق خوان عشقیم و شاگرد تو
تو استاد عشقی و ما پیروان
به هر سو تو راییم ازپی دوان
تویی مرشد راه و ما رهسپار
تو جانان و ما جملگی جان نثار
اگر نز پی کارزار آمدیم
درین دشت بهر چه کارآمدیم؟
به عشق تو ای پادشاه امم
گذشتیم از سر در اول قدم
ز صهبای عشقت چنان بی هشیم
اگر آنکه فرمان دهی خود کشیم
وگر سوی آتش بگویی رویم
همه چون سمندر در آن بغنویم
دویی از میان رفته و ما و من
بجز تو نبینیم درخویشتن
چه کس آشنا رانده از خانه اش؟
گسسته ز زنجیر دیوانه اش؟
تو دانی که از خویش بیگانه ایم
همه آشنایان این خانه ایم
کسی کاندرین خانه بد خانه زاد
برد رسم بیگانه گی را ز یاد
درآندم که از برق پیچان سنان
ستاره به میدان نپیچد عنان
نماییم یکسر به قربانگهت
همه جان خود را نثار رهت
برجنگی ما زخون شد چو آل
هم از سم اسبان کین پایمال
شود شاد از ما به روز شمار
همان آفریننده ی مور و مار
همه سرخ رو در بر دادگر
برآریم از خوابگاه تو سر
زکردار ما پاک پیغمبرا
سرافراز گردد به محشر درا
زایشان شه دین چو زینسان شنود
بسی آفرین ها به هر یک نمود
چو دید آن خداوند فرخنده پی
که آن سالکان راه کردند طی
همه غرق یارند و خالی ز خویش
پسندند برجان خود نوش نیش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش، صحبت از انصار (پیروان پیامبر) است که به یکدیگر میگویند رازهایشان را نهفته نمیدارند. آنها باید راهی را انتخاب کنند و از سرزمین خود بروند و نمیخواهند در دشت بمانند و جان خود را از دست بدهند.
آزادگان و فرزندان معزز به خاطر وضعیت موجود اشک میریزند و بر سر شاه آفرین میخوانند. آنها اعتقاد دارند که موت و زندگی آنها در دست خداوند است و از مرگ نمیترسند، چرا که بعد از مرگ به زندگی پایدار دست خواهند یافت. این افراد به عشق و محبت شاه و نعمتهای او اعتقاد دارند و готовы هستند جان خود را فدای او کنند.
آنها خود را رها از هر چیز جز عشق به او میدانند و به جنگ میآیند تا برای او جانفشانی کنند. آنها امید دارند که با این اقدامات، در روز قیامت در پیشگاه خداوند سر افراز شوند و مورد رحمت قرار گیرند. در نهایت، این پیروان دین با عشق و وفاداری خود را به نمایش میگذارند و خواستار پیروزی در جنگ هستند.
هوش مصنوعی: سپس دوباره به یاران گفت که این راز از شما نیز پنهان نبود.
هوش مصنوعی: به هر جایی که میخواهید، از این سرزمین رهسپار شوید، ای سواران دین.
هوش مصنوعی: اگر به سوی دیگران بروید، من تصمیم ندارم که در این دشت بدون سر (و بیهدف) زندگی کنم.
هوش مصنوعی: آزادگان و افراد با اصالت و نجیب، وقتی این موضوع را شنیدند، بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند و واکنش نشان دادند.
هوش مصنوعی: اشکهایی که از مژهها ریخته میشود، به زیبایی چهره او میافزاید و همه به خاطر او ستایشگر میشوند.
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ، به خدایی که جهان را خلق کرده و از رازها خبر دارد، ایمان دارید.
هوش مصنوعی: اگر او کار بدی کند، آتش خشم خود را بر جان و تن ما بیفروزد و ما را بسوزاند.
هوش مصنوعی: ما آرزو میکنیم که مرگ خود را در پیشگاهی تو بپذیریم و از دیدن تو روی گردان نباشیم.
هوش مصنوعی: ما در زندگی خود به مرگ میانگاریم که شاید بعد از آن زندگی بهتر و جاودانی را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: به دیگران زخم و آزار نرسان و دوستان و یاران خود را از خود دور نکن.
هوش مصنوعی: کسی که به عشق و محبت تو دل بسته است، از جان و زندگی خود برای تو میگذرد.
هوش مصنوعی: ما جان خود را به پای تو فدای کردهایم و در آموختن عشق، شاگرد تو هستیم.
هوش مصنوعی: تو در عشق استاد و راهنما هستی و ما پیروان تو هستیم که به هر سو از تو پیروی میکنیم.
هوش مصنوعی: تو راهنمای ما هستی و ما در مسیر تو حرکت میکنیم، معشوق مان هستی و همه ما جان خود را برای تو فدای تو میکنیم.
هوش مصنوعی: اگر برای نبرد وارد این میدان شدهایم، دلیل حضورمان در اینجا چه چیزی است؟
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، ای سرور من، از تمام مشکلات و دشواریها عبور کردیم و به نخستین گام رسیدیم.
هوش مصنوعی: ما از شراب عشق تو چنان مست و بیخبر شدهایم که اگر تو فرمان بدهی، جان خود را هم خواهیم داد.
هوش مصنوعی: اگر به سمت آتش بروی، همه ما مانند سمندر در آن آتش خواهیم غلتید و در آن زندگی خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: هرگونه وجود و هویت جداگانهای به جز تو در ما باقی نمانده است. ما فقط تو را در وجود خود میبینیم و بقیه را فراموش کردهایم.
هوش مصنوعی: چه کسی یار و آشنا را از خانهاش دور کرده است؟ که این دیوانه، دیگر زنجیرهای خود را نمیبیند و از آنها رسته است؟
هوش مصنوعی: میدانی که همه ما از خود واقعیمان دور هستیم و حتی کسانی که به نظر میرسد به ما نزدیکاند، در واقع غریبهاند.
هوش مصنوعی: کسی که در این خانه به دنیا آمده، عادت بیگانه بودن را فراموش کرده است.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که ستارهای با درخشش و زیبایی از ساق سنان به سمت میدان میآید، دیگر نمیتوان به عقب برگشت و رکاب زد.
هوش مصنوعی: تمام وجود خود را به پای تو میگذاریم و به قربانگاهت میآییم تا جانمان را در راهت فدای تو کنیم.
هوش مصنوعی: ما از جنگ زخمی شدهایم، همانطور که آل (نسل) هم بر اثر سم اسبان در خون خود غوطهور است.
هوش مصنوعی: خالق مور و مار، روز به روز به خاطر ما شاد خواهد شد.
هوش مصنوعی: همه صورتهای سرخ را در برابر قاضی و دادگر از خوابگاه تو بیدار میکنیم.
هوش مصنوعی: رفتار و اعمال ما باعث میشود که پیامبر بزرگوار در روز قیامت با افتخار و سربلندی حاضر شود.
هوش مصنوعی: هنگامی که پیامبر بزرگ دین این همه ستایشها را از خود شنید، به هر یک از آنها پاسخ مثبت و سخنان نیکو داد.
هوش مصنوعی: وقتی آن صاحب خوشبختی دید که سالکان چه مسیری را طی کردهاند،
هوش مصنوعی: همه در عشق محبوب غرق شدهاند و خود را از وجود خویش خالی میدانند. برای آنها، زندگی چون نوشی شیرین و در عین حال، نیشی تلخ است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.