نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱ - آغاز سخن
رُستهٔ خاکِ درِ او دانهایست
کز گل باغش ارم افسانهایست
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » گفتهٔ دانای دین هنگام نزع
ز آشنای خود دلت بیگانهایست
هرچ میگویم ترا افسانهایست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۳ - تمثیل در فرستادن عقل و حیا و علم از حضرت عزت بحضرت آدم (ع)
علم معنی را عبادتخانهایست
واندر آن خانه خدا را دانهایست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۷ - جواب اشکال
ای برادر قصه چون پیمانهایست
معنی اندر وی مثال دانهایست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۳ - پیدا کردن سلیمان علیهالسلام کی مرا خالصا لامر الله جهدست در ایمان تو یک ذره غرضی نیست مرا نه در نفس تو و حسن تو و نه در ملک تو خود بینی چون چشم جان باز شود به نورالله
این جهان شهوتی بتخانهایست
انبیا و کافران را لانهایست
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۶
حالم از شرح غمت افسانه ایست
چشمم از عکس رخت بتخانه ایست
هر کجا بدگوهری در عالمست
در کنار آنچنان دردانه ایست
بر امید زلف چون زنجیر تو
[...]
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۶
حالم از شرح غمت افسانه ایست
چشمم از عکس رخت بتخانه ایست
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴
هر کجا صاحبدلی آزاده و فرزانه ایست
در هوای زلف چون زنجیر او دیوانه ایست
تا نپنداری که آن خال است بر رخسار او
از سویدای دلم بر خرمن مه دانه ایست
آبحیوان پیش لعلش خاکساری بیش نیست
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۳۵ - درخواب دیدن سام، پریدخت را
دل دردمندت که دیوانهایست
به مستی و جانبازی افسانهایست
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۷۰ - شنیدن پادشاه حال سلامان را و عاجز ماندن از تدبیر کار او و در تدبیر آن به حکیم رجوع کردن
گنبد گردون عجب غمخانه ایست
بی غمی در وی دروغ افسانه ایست
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷
هر صورتی که هست ز حسنت نشانه ایست
این حسن صورت تو عجب کارخانه ایست
دور از بهشت روی تو در دوزخ غمم
هر موی من ز آتش عشقت زبانه ایست
در بارگاه عشق هزار آستانه است
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱
ای پری غم نیست گر مثل منت دیوانه ایست
هر گلی را بلبلی هر شمع را پروانه ایست
مرغ دل گرد لب و خال میگردد بلی
هر کجا مرغیست سرگردان آب و دانه ایست
جان فدای گوشهٔ آن چشم مخمورانه باد
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳
ز عشقم به هر محفل افسانه ای ست
ز اشکم به هر گوشه ویرانه ای ست
ز شمعی چمن را صبا مژده داد
که هر برگ گل، بال پروانه ای ست
به صیادی افتاده کار دلم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۶
حیرت دمیدهام گل داغم بهانهایست
طاووس جلوهزار تو آیینه خانهایست
غفلت نوای حسرت دیدار نیستم
در پردهٔ چکیدن اشکم ترانهایست
درد سر تکلف مشاطه بر طرف
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۷
نه ما را صراحی نه پیمانه ایست
دل و دیده غوغای مستانه ایست
ز دل ششجهت شیشهها چیدهاند
جهان حلب خوش پریخانهایست
به هرگردبادیکزین دشت و در
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵
هر ذره محو جلوه حسن یگانهایست
گویی طلسم شش جهت آینهخانهایست
حیرت به دهر بی سر و پا میبرد مرا
چون گوهر از وجود خودم آب و دانهایست
ناچار با تغافل صیاد ساختم
[...]
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۰ - بر مزار سلطان محمود علیه الرحمه
آن دیار و کاخ و کو ویرانه ایست
آن شکوه و فال و فر افسانه ایست