چون به نزغ افتاد آن دانای دین
گفت اگر دانستمی من پیش ازین
کین شنو بر گفت چون دارد شرف
در سخن کی کردمی عمری تلف
گر سخن از نیکوی چون زر بود
آن سخن ناگفته نیکوتر بود
کار آمد حصهٔ مردان مرد
حصهٔ ما گفت آمد، اینت درد
گر چو مردان درد دین بودی ترا
آنچ میگویم یقین بودی ترا
ز آشنای خود دلت بیگانهایست
هرچ میگویم ترا افسانهایست
تو بخسب از ناز همچون سرکشی
تا منت افسانه میگویم خوشی
خوش خوشت عطار اگر افسانه گفت
خواب خوشتر آیدت تو خوش بخفت
بس که ما در ریگ رو غم ریختیم
بس گهر کز حلق خوک آویختیم
بس که ما این خوان فرو آراستیم
بس کزین خوان گرسنه برخاستیم
بس که گفتم نفس را فرمان نبرد
بس که دارو کردش و درمان نبرد
چون نخواهد آمد از من هیچ کار
شستم از خود دست و رفتم برکنار
جذبه حق باید ازیشان کرد خواست
کین به دست من نخواهد گشت راست
نفس هر لحظه چو فربهتر شود
نیست روی آنک ازین بهتر شود
هیچ نشنود او کزان فربه نشد
این همه بشنود یک دم به نشد
تا بمیرم من به صد زاری زار
او نگیرد پند، یا رب زینهار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوع درک و آگاهی از دین و حقیقت میپردازد. او میگوید اگر پیشتر به عمق مسائل پی برده بود، وقت خود را بیهوده نمیگذراند. شاعر بر این نکته تأکید میکند که اگر سخن حقیقتاً نیکو بود، آن را نباید گفت و باید به عمل پرداخت. او به نقد کسانی میپردازد که صرفاً تعبیر کرده و به نگرانیهای خود دامن میزنند، در حالی که درگیر دنیا و نفس خود هستند. شاعر به این نتیجه میرسد که از خود و نفسانیاتش دست شسته و به سوی حقیقت و خداوند خواهد رفت، زیرا زندگی با نفس پرورش یافته، هیچ تمنایی از بهبود نخواهد داشت. او نگرانی خود را از مشکلات و دردهای دینی ابراز میکند و میگوید که در این مسیر، خود را رها کرده و به جستجوی جذبه حق میپردازد.
هوش مصنوعی: وقتی آن عالم بزرگ دین به نظرش رسید، گفت اگر از قبل میدانستم که چنین خواهد شد،...
هوش مصنوعی: این را بشنو که چه شرافتی در سخن وجود دارد. من عمر خود را بیهوده سپری نکردم.
هوش مصنوعی: اگر در مورد خوبیها صحبت کنیم، مانند طلا، آنچه که گفته نشده، بهتر از هر گفتاری است.
هوش مصنوعی: کار آدمهای توانمند و با شخصیت بهطور خاص مربوط به خودشان است و ما در اینجا فقط به دردها و مشکلاتمان اشاره داریم.
هوش مصنوعی: اگر تو نیز همچون مردان که به دین خود احساس درد میکنند، بودی، آنچه را که به تو میگویم، یقیناً درک میکردی.
هوش مصنوعی: دل تو از آشنای خود جداست و هرچیزی که دربارهات میگویم، فقط یک داستان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به خواب برو و همچون یک شخص مغرور آرامش کن، تا من دربارهٔ خوشیها و داستانهای زیبایی که زیباست، برایت صحبت کنم.
هوش مصنوعی: اگر عطار قصهای زیبا بگوید، خواب تو نیز شیرینتر خواهد شد و تو با خیالی آسودهتر خواهی خوابید.
هوش مصنوعی: ما به اندازهای در سختیها و مشکلات خود غم داریم که به اندازهی طلاهایی که از حلق خوک آویزان شده، میتوانیم تجلی غمهای خود را ببینیم.
هوش مصنوعی: ما این سفره را آنقدر زیبا و پُر زرق و برق چیدهایم که دیگر نمیتوانیم از آن برخواست و گرسنه بمانیم.
هوش مصنوعی: من آنقدر به نفس خود فرمان دادم که دیگر نمیتواند به حرفم گوش کند، آنقدر که سعی کردم درمانش کنم، اما هیچ نتیجهای نگرفتم.
هوش مصنوعی: وقتی دیدم از من هیچ اقدام و تلاشی انجام نمیشود، از خودم دست کشیدم و کنار رفتم.
هوش مصنوعی: باید عشق و توجه به حقیقت را از آنها جلب کرد، زیرا این خواسته با تلاش من به طور مستقیم محقق نخواهد شد.
هوش مصنوعی: هر لحظه که نفس بیشتر تقویت میشود، نشانهای از بهتری در آن نیست.
هوش مصنوعی: هیچ کس نشنیده است که با شنیدن این همه، به جایی رسیده باشد؛ یک لحظه هم که شده، تجربهای نداشته است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که من زندهام، او با صدآهات و نالههایم توجهی نمیکند، ای خدا، ماهرانه حفظم کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.