خیزد از دل ناله ها بی اختیار
آه ! آن شهری که اینجا بود پار
آن دیار و کاخ و کو ویرانه ایست
آن شکوه و فال و فر افسانه ایست
گنبدی ، در طوف او چرخ برین
تربت سلطان محمود است این
آنکه چون کودک لب از کوثر بشست
گفت در گهواره نام او نخست
برق سوزان تیغ بی زنهار او
دشت و در لرزنده از یلغار او
زیر گردون آیت الله رایتش
قدسیان قرآن سرا بر تربتش
شوخی فکرم مرا از من ربود
تا نبودم در جهان دیر و زود
رخ نمود از سینه ام آن آفتاب
پردگیها از فروغش بی حجاب
مهر گردون از جلالش در رکوع
از شعاعش دوش میگردد طلوع
وارهیدم از جهان چشم و گوش
فاش چون امروز دیدم صبح دوش
شهر غزنین یک بهشت رنگ و بو
آب جوها نغمه خوان در کاخ و کو
قصر های او قطار اندر قطار
آسمان با قبه هایش هم کنار
نکته سنج طوس را دیدم ببزم
لشکر محمود را دیدم به رزم
روح سیر عالم اسرار کرد
تا مرا شوریده ئی بیدار کرد
آنهمه مشتاقی و سوز و سرور
در سخن چون رند بی پروا جسور
تخم اشکی اندر آن ویرانه کاشت
گفتگوها با خدای خویش داشت
تا نبودم بیخبر از راز او
سوختم از گرمی آواز او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با نالهای از دل، به یاد دیاری میافتد که دیگر وجود ندارد و از شکوه و عظمت آن صحبت میکند. او به تربت سلطان محمود اشاره میکند و یادآور میشود که چگونه او در کودکی نامش را بر لب داشت. زیبایی و قدرت او در کنار شکوه شهر غزنین و قصرهایش توصیف میشود. شاعر با شور و احساسات شدید، به یاد گذشتهها و اسرار زندگی میافتد و ابراز میکند که این یادآوریها او را به سمت تفکر و دلباختگی میبرد. در نهایت، صحبت از عشق و اشک در ویرانهها و گفتگو با خدا به تصویر کشیده میشود. این شعر ترکیبی از حسرت، زیبایی و جستجوی معنای وجود است.
هوش مصنوعی: از دل بیاختیار نالههایی بلند میشود. آه! آن شهری که قبلاً در اینجا وجود داشت.
هوش مصنوعی: آن سرزمین و آن قصر و کوه، اکنون ویران شدهاند و آن عظمت و خوش شانسی که در گذشته وجود داشت، تنها یک داستان افسانهای به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: یک گنبد در حال چرخش، بر فراز آرامگاه سلطان محمود قرار دارد.
هوش مصنوعی: کسی که مانند یک کودک از آب شیرین کوثر نوشید، در گهواره نام او را بر زبان آورد.
هوش مصنوعی: تیغ او مانند برقی سوزان است که بیهیچ دلسوزی به دل کوه و دشت میزند و همه جا را در ترس و لرزه فرو میبرد.
هوش مصنوعی: در زیر آسمان، آیتاللهی در فراز است که مقدسها قرآن را بر قبرش میخوانند.
هوش مصنوعی: فکر شوخی و بازیگوشی مرا از خودم جدا کرد، به طوری که در دنیای واقعی نه دیر بودم و نه زود.
هوش مصنوعی: چهرهام همانند آفتابی درخشان از دل من نمایان شد و نورش تمام حجابها را کنار زد.
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر عظمت خود در حال خم شدن است و نورش در شب، مانند نوری درخشان میدرخشد.
هوش مصنوعی: کاری به دنیای گوش و چشم ندارم، چون امروز حقیقتی را دیدهام که دیشب تجربه کردم.
هوش مصنوعی: شهر غزنین به گونهای بهشتی است که پر از رنگ و عطر است. جویهای آبش در حال جریان هستند و صدای دلنواز آنها در کاخها و کوچهها به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: قصرهای او مانند ردیفی از ساختمانهاست که در کنار هم قرار گرفتهاند و گنبدهایشان به آسمان میرسد.
هوش مصنوعی: به فردی از طوس برخورد کردم که بسیار باهوش و نکتهسنج بود، و همچنین جنگجویان اردوگاه محمود را در حال مبارزه مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: روح من در دنیای رازها سفر کرد و به این ترتیب، احساسات عمیق و نامنظم مرا بیدار کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا به اشتیاق و علاقه شدید در سخن اشاره شده است؛ مانند کسی که بدون هیچ ملاحظه و با شجاعت تمام، احساسات خود را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: در آن ویرانی، دانهای از اشک کاشته شد و انسان با پروردگارش به گفتگو پرداخت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از راز او آگاه نبودم، به خاطر گرمای صدای او سوخته بودم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.