نه ما را صراحی نه پیمانه ایست
دل و دیده غوغای مستانه ایست
ز دل ششجهت شیشهها چیدهاند
جهان حلب خوش پریخانهایست
به هرگردبادیکزین دشت و در
تامل کنی هوی دیوانه ایست
گر این است سنگینی خواب ما
خروش قیامت هم افسانه ایست
درین انجمن فرصت ما و من
همان قصهٔ عشق و پروانهایست
قناعت به گوشت نگفت ای صدف
که در جیب لب بستنت دانهایست
رفیقان تلاشی که آنجا رسیم
درین دشت دل نام وبرانهایست
مباشید غافل ز وضع جنون
به هر زلف آشفتگی شانهایست
ز تحقیق خود هیچ نشکافتیم
سرم در گریبان بیگانه ایست
چو بیدل توان از دو عالمگذشت
اگر یک قدم جهد مردانهایست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل دردمندت که دیوانهایست
به مستی و جانبازی افسانهایست
ز عشقم به هر محفل افسانه ای ست
ز اشکم به هر گوشه ویرانه ای ست
ز شمعی چمن را صبا مژده داد
که هر برگ گل، بال پروانه ای ست
به صیادی افتاده کار دلم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.