بخش ۷۰ - شنیدن پادشاه حال سلامان را و عاجز ماندن از تدبیر کار او و در تدبیر آن به حکیم رجوع کردن
چون سلامان ماند از ابسال اینچنین
بود در روز و شبش حال اینچنین
محرمان آن پیش شه گفتند باز
جان او افتاد ازان غم در گداز
داشت با ابسال صد اندوه بیش
آمدش بی او غمی چون کوه پیش
با ویش غم بود و بی وی نیز هم
از ضمیر او نشد ناچیز غم
گنبد گردون عجب غمخانه ایست
بی غمی در وی دروغ افسانه ایست
چون گل آدم سرشتند از نخست
شد به قدش خلعت صورت درست
ریخت بالای وی از سر تا قدم
چل صباح ابر بلا باران غم
چون چهل بگذشت روزی تا به شب
بر سرش بارید باران طرب
لاجرم از غم کس آزادی نیافت
جز پس از چل غم یکی شادی نیافت
چون بود باران شادی ختم کار
گیرد آخر کار بر شادی قرار
لیک داند آن که دانش پرور است
کین قرار اندر سرای دیگر است
شه سلامان را در آن ماتم چو دید
بر دلش صد زخم رنج و غم رسید
چاره آن کار نتوانست هیچ
بر رگ جان اوفتادش تاب و پیچ
کرد عرض رای آن دانا حکیم
کای جهان را قبله امید و بیم
هر کجا درمانده ای را مشکلیست
حل آن ز اندیشه روشندلیست
در جهان امروز روشندل تویی
بند سای قفل هر مشکل تویی
سوخت ابسال و سلامان از غمش
کرده وقت خویش وقف ماتمش
نمی توان ابسال را آورد باز
نی سلامان را توان شد چاره ساز
گفتم اینک مشکل خود پیش تو
چاره جوی از عقل دور اندیش تو
رحمتی فرما که بس درمانده ام
در کف صد غصه مضطر مانده ام
داد آن دانا حکیم او را جواب
کای نگشته رایت از راه صواب
گر سلامان نشکند پیمان من
وآید اندر ربقه فرمان من
زود باز آرم به وی ابسال را
کشف گردانم ز وی این حال را
چند روزی چاره حالش کنم
جاودان دمساز ابسالش کنم
از حکیم این را سلامان چون شنید
زیر فرمان وی از جان آرمید
خار و خاشاک درش رفتن گرفت
هر چه گفت از جان پذیرفتن گرفت
خوش بود خاک در کامل شدن
بنده فرمان صاحبدل شدن
بشنو این نکته که دانا گفته است
گوهری بس خوب و زیبا سفته است
باش دانا بی لجاج و بی ستیز
یا که اندر سایه دانا گریز
رخنه کز نادانی افتد در مزاج
یابد از دانا و دانایی علاج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، داستان غم و اندوه سلامان و ابسال روایت میشود. سلامان به شدت از جدایی ابسال رنج میبرد و این غم او را بسیار آزار میدهد. محرمهای پادشاه به او خبر میدهند که جان ابسال در خطر است و این موضوع بر غم او میافزاید. با گذشت زمان، سلامان متوجه میشود که برای غلبه بر غم خود نیاز به تدبیر و مشورت دارد.
یک حکیم دوران سلامان را نصیحت میکند که چاره مشکلات او در اندیشه و دانش است. او به سلامان میگوید که اگر وفادار بماند و به او اعتماد کند، ابسال را باز خواهد گرداند و مشکلاتش را حل خواهد کرد. سلامان با آرامش به این مشاوره گوش میدهد و آماده است تا دستورات حکیم را بپذیرد. در نهایت، پیام اصلی داستان این است که حکمت و دانش میتواند در حل مشکلات زندگی نقش مهمی داشته باشد و از نادانی دوری گزینی و در سایه دانایی قرار گیری.
هوش مصنوعی: سلامان پس از ابسال اینگونه زندگی میکرد و حال او در روز و شب به همین صورت بود.
هوش مصنوعی: دوستان و نزدیکان به پادشاه گفتند که دوباره جان او به خاطر آن اندوه در حال ذوب شدن است.
هوش مصنوعی: او با ابسال دردهای زیادی داشت و بدون او غمی به اندازه کوه بر دوشش سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: با وجود زیبایی، هنوز غم وجود دارد و حتی بدون او هم غم برطرف نمیشود، زیرا غم از عمق وجود او نیز حاصل شده است.
هوش مصنوعی: آسمان چقدر جای غمگینی است، ولی در آن هیچ غمی نیست و تنها داستانهای دروغی وجود دارد.
هوش مصنوعی: انسان را از ابتدا مانند گل خلق کردند و به اندازهی او جامهی زیبایی از شکل و ظاهر بخشیدند.
هوش مصنوعی: تصویر زیبایی از شخصی در ذهن ایجاد میشود که از سر تا پا، با زیبایی و جذابیت خاصی آراسته شده است. در عین حال، این جذابیت گویی به نوعی سنگینی و غم را به همراه دارد، مانند ابری که باران ناراحتی و غم را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: پس از گذشت چهل روز، در نهایت شبی آسمان پر از باران شادی شد.
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوه هیچ کس نتوانسته است آزاد شود، مگر اینکه پس از گذشت سی غم، یک شادی به دست آورد.
هوش مصنوعی: وقتی باران شادی ببارد، کارها به سرانجام میرسند و در پایان همه چیز بر شادی استوار خواهد بود.
هوش مصنوعی: اما کسی که بر دانش و شناخت خود افزوده است، میداند که این آرامش و قرار در دنیای دیگر وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی شه سلامان را در آن سوگ مشاهده کرد، دلش از درد و اندوه پر شد و احساس زخمهای زیادی بر دلش کرد.
هوش مصنوعی: هیچ راه حلی برای آن مشکل پیدا نشد و جان او از شدت فشار و ناراحتی به شدت متلاطم و مضطرب گردید.
هوش مصنوعی: عالم حکیم به دنیا گفت که تو محور امید و ترس مردم هستی.
هوش مصنوعی: هرجا که به مشکلی برخوردی و احساس یاس کردی، بدان که راه حل آن در فکر و اندیشه مثبت است.
هوش مصنوعی: در دنیای امروز، تو کسی هستی که روشنایی و آگاهی را به ارمغان میآوری و کلید حل هر مسئلهای در دستان توست.
هوش مصنوعی: ابسال و سلامان به خاطر غم و اندوهشان، وقت و زمان خود را وقف عزاداری و سوگواری کردهاند.
هوش مصنوعی: نمیتوان دوباره ابسال را به زندگی بازگرداند و نمیتوان انتظار داشت که سلامان به حل مشکلات کمک کند.
هوش مصنوعی: به تو میگویم که مشکلم را اینجا بیان میکنم، حالا کمک کن تا از فکر عمیق و دوراندیشیات راه حلی پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: ای خدا، به من رحم کن که در میان هزاران غم و اندوه، به شدت درمانده و ناامید شدهام.
هوش مصنوعی: آن دانای حکیم به او پاسخ داد که تو هنوز راه درست را نیافتهای.
هوش مصنوعی: اگر سلامان (دشمنان) به پیمان من وفادار نمانند و به دستورات من بیتوجهی کنند، من از آنها انتقام میگیرم.
هوش مصنوعی: به زودی به سوی او برمیگردم و وضعیت این موضوع را برای او روشن میکنم.
هوش مصنوعی: چند روزی به فکر او هستم و میخواهم به وضعیتش رسیدگی کنم تا همیشه در کنار من باشد.
هوش مصنوعی: سلامان وقتی این پیام را از حکیم شنید، تمام وجودش را زیر فرمان او نهاد و با تمام وجود آماده فرمانبری شد.
هوش مصنوعی: خار و خاشاک به داخل وجود او نفوذ کرده و هر چه میگوید، نشان از پذیرش جان او دارد.
هوش مصنوعی: خاک خوب و باکیفیت در پرورش و شکلگیری کامل انسان، باعث میشود که او به فرمانبرداری و اطاعت از دل و روح خود برسد.
هوش مصنوعی: به این نکته توجه کن که فردی دانا اشاره کرده است که چیزهای ارزشمند و زیبا به دست آمدهاند.
هوش مصنوعی: آگاه و معقول باش، بدون اینکه به لجاجت و جدال بپردازی، یا اینکه در سایهٔ دانایان فرار کنی.
هوش مصنوعی: اگر نادانی باعث بروز مشکل در روح و روان انسان شود، تنها فرد دانا و دانشمند میتواند راه حل و درمانی برای آن مشکل ارائه دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.