گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۱ - در توصیف قصر صفوة الدین بانوی منوچهر شروان شاه

 

حبذا قصر شمسهٔ ملکات

کآسمان ظل آسمانهٔ اوست

مادر تاجدار کیخسرو

بردهٔ بزم خسروانه اوست

قصر بلقیس دهر بین که پری

[...]

خاقانی
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۶ - جواب

 

همه عالم چو یک خمخانهٔ اوست

دل هر ذره‌ای پیمانهٔ اوست

شیخ محمود شبستری
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست

دل و جان عاشق آن نرگس مستانه اوست

من ازان یار چه گویم؟ که عجب دلداریست!

شمع جانست و جهان عاشق و پروانه اوست

قصه عشق غریبست و نشاید گفتن

[...]

قاسم انوار
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۲

 

مرا چو کعبه دولت حریم خانه اوست

براستان که سر من بر آستانه اوست

اگر چه محض گناهم امیدواری من

بفیض شامل الطاف بی کرانه اوست

هزار طایر قدسی باختیار چو من

[...]

حسین خوارزمی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

مرا سری است که بر خاک آستانه اوست

چو تیر غمزه کشد جان و دل نشانه اوست

شب دراز چه پرسی که چیست حالت شمع؟

دلیل سوز دلش رنگ عاشقانه اوست

در این صحیفه نخواندم خط خطا، زانرو

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

خوشا دلی که به مهر وی و نشانه اوست

خوشا سری که سرانجامش آستانه اوست

به کشتنم ز چه رو دم به دم بهانه کند

چو کشتنم به حقیقت در آن بهانه اوست

ترا چه زانکه دل از درد و داغ او پرشد

[...]

شاهدی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

زپا فتاده‌ام و سر بر آستانه اوست

فسانه گشته‌ام و بر زبان فسانه اوست

گمان آنکه ز عشقم هنوز بی‌خبر است

مرا زهمرهی بی‌تکلّفانه اوست

به هر طرف که نمایم عزیمت رفتن

[...]

میلی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۱

 

چشم پر خون، صدف گوهر یکدانه اوست

دل هر کس که شود زیر و زبر خانه اوست

لیلی وحشی ما را نبود خلوت خاص

روز هر کس که سیه گشت، سیه خانه اوست

هر دل خسته که خون می چکد از فریادش

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶

 

می عشق است که عالم همه میخانهٔ اوست

خرد پیر، خراباتی دیوانهٔ اوست

همه جا جلوه گه لیلی صحرایی ماست

هر کجا چشم غزالیست سیه خانهٔ اوست

یارب آن لعل شکرخا همه جا نوشش باد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

بتی دارم که دل دیوانهٔ اوست

خراب جلوهٔ مستانهٔ اوست

کند سوسن به شکرش، تر زبانی

لب هر غنچه در افسانهٔ اوست

سر و کارم بود با شعله خویی

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » چمن و انجمن » بخش ۱ - مثنوی مسمّی به چمن و انجمن

 

چه شمع است این که جان پروانهٔ اوست

دل هر ذرّه آتشخانه اوست؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳

 

عرش، فرش حریم خانهٔ اوست

سر جبریل و آستانهٔ اوست

حزین لاهیجی
 

نورعلیشاه » جامع الاسرار » بخش ۲ - حکایت

 

چه شمع است اینکه جان پروانه اوست

چه گنج است اینکه دل ویرانه اوست

نورعلیشاه
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲ - آگه شیرازی

 

فارغ از کعبه و از بتکده دیوانهٔ اوست

دل دیوانهٔ او کعبه و بتخانهٔ اوست

حرم و دیر تفاوت نکند عاشق را

هر کجا می‌نگرد جلوهٔ جانانهٔ اوست

گرچه عالم هم از کون و مکان افسانه است

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷ - بسمل شیرازی

 

طرفه حالی است که آن شوخ پری رو به کسی

روی ننموده و عالم همه دیوانهٔ اوست

هرکه بینم به رهی در پی او می‌افتم

زانکه دانم همه را راه به کاشانهٔ اوست

من به فکر تو و سرگرم نصیحت ناصح

[...]

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲