قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست
دل و جان عاشق آن نرگس مستانه اوست
من ازان یار چه گویم؟ که عجب دلداریست!
شمع جانست و جهان عاشق و پروانه اوست
قصه عشق غریبست و نشاید گفتن
در دو عالم همه جا قصه افسانه اوست
دو جهان مست خرابند ز جام ازلی
دو جهان در دو جهان ساقی می خانه اوست
جام آن یار من از حد و نهایت بگذشت
ز سمک تا بسما ساغر و پیمانه اوست
ما بغیر از تو ندیدیم بعالم دگری
زلف دلدار گرامیست، که در شانه اوست
گر بپرسند ترا: عاشق فرزانه کجاست؟
قاسم سوخته دل عاشق فرزانه اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی محبوبش سخن میگوید. او قمر را نماد چشمهای معشوق میداند و دل و جان خود را فدای زیبایی نرگسگونهاش میکند. شاعر به عشق حیرتانگیز و قدرت تسلط آن اشاره کرده و میگوید که در دو جهان، همه چیز تحت تاثیر عشق و شوق اوست. او به وجود ساقی عشق و جامهای بینهایت اشاره دارد و سرانجام به عشق و دلسوزی خود برای معشوق میپردازد. در پایان، شاعر خود را بهعنوان عاشق سوختهدل معرفی میکند. کلید واژههای شعر عشق، زیبایی و دلدادگی هستند.
هوش مصنوعی: من یک قمری دارم که عشق و دلتنگیام به خاطر نگاهم به آن معشوق نهانی است و جانم فقط به خاطر آن نرگس زیبا و شگفتانگیز او میلرزد.
هوش مصنوعی: من چه بگویم از آن معشوقe بینظیر؟ او همچون شمعی است که روشنی و زندگی را به من میبخشد و جهان همچون پروانهای به دور او میچرخد و در عشق او غرق است.
هوش مصنوعی: داستان عشق بسیار عجیب و غریب است و گفتن آن در این دو جهان مناسب نیست. در هر جایی، هر جا که بروی، داستان آن عشق شگفتانگیز به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: دو جهان به خاطر جام ازلی در حال مستی و خراب هستند. در واقع، ساقی میخانه او در دو جهان وجود دارد و هر دو جهان تحت تأثیر او هستند.
هوش مصنوعی: جام آن معشوق من از حد و حدود فراتر رفته است، از سمک تا بسما ساغر و پیمانه اوست.
هوش مصنوعی: ما جز تو هیچ چیز دیگری در دنیا نمیبینیم، مویی که در شانه دلدار عزیز قابل دیدن است، برای ما ارزشمندتر از همه چیز است.
هوش مصنوعی: اگر از تو بپرسند که عاشق دانا کجاست، بگو که قاسم، دلی سوخته و عاشق، همان عاشق داناست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم پر خون، صدف گوهر یکدانه اوست
دل هر کس که شود زیر و زبر خانه اوست
لیلی وحشی ما را نبود خلوت خاص
روز هر کس که سیه گشت، سیه خانه اوست
هر دل خسته که خون می چکد از فریادش
[...]
می عشق است که عالم همه میخانهٔ اوست
خرد پیر، خراباتی دیوانهٔ اوست
همه جا جلوه گه لیلی صحرایی ماست
هر کجا چشم غزالیست سیه خانهٔ اوست
یارب آن لعل شکرخا همه جا نوشش باد
[...]
فارغ از کعبه و از بتکده دیوانهٔ اوست
دل دیوانهٔ او کعبه و بتخانهٔ اوست
حرم و دیر تفاوت نکند عاشق را
هر کجا مینگرد جلوهٔ جانانهٔ اوست
گرچه عالم هم از کون و مکان افسانه است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.