سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۲ - گرفتن بهمن،سیستان را و پنهان شدن زال زر در خانه کشاورز
به یزدان که بر تخت بنشانمش
روا باشد او گر پدر خوانمش
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۸۵ - نامه ی بهک شاه ماچین به نزدیک آتبین و پاسخ وی
ز کار تو اگاه گردانمش
به یزدان و دوزخ بترسانمش
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۰ - رفتن اسکندر به هندوستان
ز پهلو به پهلو بگردانمش
نشیند بهجایی که بنشانمش
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۴ - برتری سخن منظوم از منثور
مشتری سِحرِ سخن خوانمش
زهرهٔ هاروتشکن دانمش
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۱ - تمثیل در بیان آنکه استعداد و قابلیت ضایع نماند هر کجا باشد و طلب هدایت نماید هر کجا بیابد
گفت ره بنما که من چون دانمش
در درون جان چه سان بنشانمش
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۹ - درضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید
سوزشی کز تست مرهم خوانمش
درد کان از تست راحت دانمش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۹ - وصیت کردن آن شخص کی بعد از من او برد مال مرا از سه فرزند من کی کاهلترست
وآن دگر گفت ار بگوید دانمش
ور نگوید در سخن پیچانمش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶
دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش
بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش
قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را
گرد در امید تو چند به سر دوانمش
ایمنی از خروش من گر به جهان دراوفتد
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲
آنچه ز توست حال من گفت نمیتوانمش
چون تو به من نمیرسی من به تو چون رسانمش
هر نفسم فراق تو وعده به محنتی کند
هرچه به من رسد ز تو دولت خویش دانمش
زهرم اگر دهی خورم چون شکر و ز غیر تو
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۴
روح اعظم نایب حق خوانمش
لاجرم بر تخت دل بنشانمش
اسم اعظم خوانده ام از لوح دل
خازن گنج الهی دانمش
مهر و مه می خوانمش در روز و شب
[...]
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۱
عقل کل لوح قضا میخوانمش
اول مجموع عالم دانمش
صورت او آدم معنی بود
خازن گنج الهی خوانمش
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۴ - در مدح حضرت امیر(ع)
خطا گر ز یزدان جدا دانمش
خطای دگر گر خدا خوانمش