گنجور

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۵۸ - نشاط کردن اسکندر با کنیزک چینی

 

سکندر به حیوان خطا می‌رود

من این‌جا سکندر کجا می‌رود؟

نظامی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

خیر و شر چون جمله زینجا میرود

نوحهٔ دیوانه زیبا میرود

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۳

 

عمر بر اومید فردا می‌رود

غافلانه سوی غوغا می‌رود

روزگار خویش را امروز دان

بنگرش تا در چه سودا می‌رود

گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۸

 

بانگ زدم من که دل مست کجا می‌رود

گفت شهنشه خموش جانب ما می‌رود

گفتم تو با منی دم ز درون می‌زنی

پس دل من از برون خیره چرا می‌رود

گفت که دل آن ماست رستم دستان ماست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۴ - لاابالی گفتن عاشق ناصح و عاذل را از سر عشق

 

گرچه این عاشق بخارا می‌رود

نه به درس و نه به استا می‌رود

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷

 

سروبالایی به صحرا می‌رود

رفتنش بین تا چه زیبا می‌رود

تا کدامین باغ از او خرمترست

کاو به رامش کردن آنجا می‌رود

می‌رود در راه و در اجزای خاک

[...]

سعدی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

بر سر کوی تو سرها می‌رود

جان فدای روی زیبا می‌رود

نیست کویت منزل تر دامنان

هر که عیار است آنجا می‌رود

چون تو پا از خانه بیرون می‌نهی

[...]

همام تبریزی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۷

 

سرو سیمینم به تنها می‌رود

چون به تنها سوی صحرا می‌رود

سرو نازا بر دو چشم ما نشین

نیست پنهان زآنکه هرجا می‌رود

دل ببرد و قصد جانم می‌کند

[...]

جهان ملک خاتون
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸ - استقبال از سعدی

 

سوی باغ آن سروبالا می‌رود

باز کار فتنه بالا می‌رود

جان من، هرگه که جایی می‌روی

عاشقان را دل به صد جا می‌رود

چون دلم خون می‌کنی بشتاب از آنک

[...]

امیر شاهی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

گرچه هردم سیل اشک ما به دریا می‌رود

خوشدلم از جانب او هرچه بر ما می‌رود

گفتمش ای دیده این گوهرفشانی تا به کی

گفت می‌رانیم در ایّام او تا می‌رود

سرو قدّا بر حذر باش و خرامان کم خرام

[...]

خیالی بخارایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۳

 

جان هلاک از شوق و یار از دیه ما می‌رود

تشنه مردم چشمه حیوان به صحرا می‌رود

گرد و دین در فراقش از ملاحت سوخت سوخت

یار من یا رب سلامت باد هرجا می‌رود

در دو عالم هر کجا صیدی بود نخجیر اوست

[...]

اهلی شیرازی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

ترک من دیگر به غوغا می‌رود

تا کدامین دل به یغما می‌رود

ای بسا دل را که زلفش می‌کشد

در رکاب او به هرجا می‌رود

هاله‌ای بر دور ماه از خط کشید

[...]

شاهدی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳

 

می‌روم جایی که غم آنجا ز دل‌ها می‌رود

ناله از هرجا که می‌خیزد به آنجا می‌رود

بعد جان دادن به دنبال اجل بینم چنانک

گوییا صد یوسف از پیش زلیخا می‌رود

تحفه رضوان اگر بر کف ندارم دور نیست

[...]

نظیری نیشابوری
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴

 

نه به می گرد کدورت از دل ما می‌رود

غم ازین ویرانه هم از تنگی جا می‌رود

بر میان نازکت اندیشه نتواند گذشت

راه باریکست پایش ناگه از جا می‌رود

این قدر باید به می دل‌بستگی، رشکست رشک

[...]

کلیم
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۷

 

ای که در هجرت شکیبایی ز دل‌ها می‌رود

هیچ می‌دانی که بی‌رویت چه بر ما می‌رود

تا صبا را در گلستان دیده‌ام آسوده‌ام

زان که در کویت ندارد ره که آن جا می‌رود

ابوالحسن فراهانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۱

 

صورت شیرین اگر از لوح خارا می‌رود

از دل سنگین ما نقش تمنا می‌رود

می‌دود مجنون به زور عشق بر گرد جهان

آب دارد قوت از سرچشمه هرجا می‌رود

برنمی‌آید غرور حسن با تمکین عشق

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۲

 

کی ز سیل گرم‌رو بر روی صحرا می‌رود؟

آنچه از مژگان تر بر چهرهٔ ما می‌رود

عشق را در کشور ما آبروی دیگرست

یوسف اینجا بر سر راه زلیخا می‌رود

بر امید وعده شب در میان زلف او

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶

 

در سر شوریده سودا می‌رود

کز کجا آمد کجاها می‌رود

وآنکه عاقل خوانیش در کارها

در خیالش سود و سودا می‌رود

گه در آتش می‌رود گاهی در آب

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷

 

چون سخن از دلبر ما میرود

شاهدان را رنگ سیما میرود

چون حدیث یار بی‌پروا کنید

این دل شوریده از جا میرود

در دل ما آ تماشا کن به بین

[...]

فیض کاشانی
 
 
۱
۲