گنجور

 
ابوالحسن فراهانی

ای که در هجرت شکیبایی ز دل‌ها می‌رود

هیچ می‌دانی که بی‌رویت چه بر ما می‌رود

تا صبا را در گلستان دیده‌ام آسوده‌ام

زان که در کویت ندارد ره که آن جا می‌رود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode