نه به می گرد کدورت از دل ما میرود
غم ازین ویرانه هم از تنگی جا میرود
بر میان نازکت اندیشه نتواند گذشت
راه باریکست پایش ناگه از جا میرود
این قدر باید به می دلبستگی، رشکست رشک
تا دهد یک قطره خون از چشم مینا میرود
راه پرخار و تهی پایان دشت شوق را
آبله کفش است آن هم کی بهر پا میرود
دل به امید مداوای که دیگر خوش کند
خسته چون نومید از پیش مسیحا میرود
شمع آخر بر سر پروانه خواهد آمدن
مهربان خواهی شدن این سرکشیها میرود
گرچه محتاجیم چشم اغنیا بر دست ماست
هرکجا دیدیم آب از جو به دریا میرود
بس که عشرت میرمد از من درین محفل کلیم
باده در دور من از ساغر به مینا میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مرور غمها و کدورتهای زندگی میپردازد و بیان میکند که با نوشیدن می (شراب) این کدورتها از دلش میروند. همچنین، شاعر به دشواریهای راه عشق و امید به بهبود حال خود اشاره میکند. او از دوریاش از خوشیها و زیباییهای زندگی سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه شادی و لذت از زندگیاش فرار میکند. در نهایت، شاعر بیان میکند که با وجود نیازش به محبت و توجه دیگران، هرجا که نگاه کند، شاهد گذشتن چیزهای خوب از دستش است. این شعر به نوعی حس تنهایی و ناامیدی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: با نوشیدن می، غم و اندوهی که در دل ماست از بین میرود و این ویرانی و تنگی فضا نیز به تدریج برطرف میشود.
هوش مصنوعی: اندیشه نمیتواند به راحتی از میان زیبایی تو عبور کند، زیرا مسیر بسیار باریک است و ناگهان از جای خود منحرف میشود.
هوش مصنوعی: باید به شراب به اندازهای وابسته باشی که حتی خون از چشمان مینا بریزد.
هوش مصنوعی: مسیر پر از مشکل و سختی که به انتهای دشت شوق میرسد، به خاطر زخمهای پای انسان است که در این راه ناملایمات را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: دل به امید بهبودی و خوشحالی سپرده شده است، اما مانند کسی که از درمان ناامید شده باشد، از درمانگر خود، یعنی مسیحا، فاصله میگیرد.
هوش مصنوعی: زمانی که شمع روشن به پایان میرسد، پروانه به سمت آن خواهد آمد. در این moment، اگرچه ممکن است نشانههای سرکشی و بیتابی وجود داشته باشد، اما در نهایت محبت و مهربانی بر هر چیز غلبه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ما به کمک و توجه ثروتمندان نیاز داریم، اما وقتی نگاه میکنیم میبینیم که هر جا آبی از چشمه به دریا میریزد، نشاندهندهی وابستگی و کشش طبیعی است.
هوش مصنوعی: در این محفل، شادی و لذت از من دور میشود و من به خاطر این وضعیت مجبورم که باده بنوشم و حسرت میخورم که نوشیدنیها به طور مداوم در دور من میچرخند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه هردم سیل اشک ما به دریا میرود
خوشدلم از جانب او هرچه بر ما میرود
گفتمش ای دیده این گوهرفشانی تا به کی
گفت میرانیم در ایّام او تا میرود
سرو قدّا بر حذر باش و خرامان کم خرام
[...]
جان هلاک از شوق و یار از دیه ما میرود
تشنه مردم چشمه حیوان به صحرا میرود
گرد و دین در فراقش از ملاحت سوخت سوخت
یار من یا رب سلامت باد هرجا میرود
در دو عالم هر کجا صیدی بود نخجیر اوست
[...]
میروم جایی که غم آنجا ز دلها میرود
ناله از هرجا که میخیزد به آنجا میرود
بعد جان دادن به دنبال اجل بینم چنانک
گوییا صد یوسف از پیش زلیخا میرود
تحفه رضوان اگر بر کف ندارم دور نیست
[...]
صورت شیرین اگر از لوح خارا میرود
از دل سنگین ما نقش تمنا میرود
میدود مجنون به زور عشق بر گرد جهان
آب دارد قوت از سرچشمه هرجا میرود
برنمیآید غرور حسن با تمکین عشق
[...]
ای که در هجرت شکیبایی ز دلها میرود
هیچ میدانی که بیرویت چه بر ما میرود
تا صبا را در گلستان دیدهام آسودهام
زان که در کویت ندارد ره که آن جا میرود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.