اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید
چنین باد تا جاودان نام او
مگر داد چرخ از ره کام او
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
کشد سوی دام آنکه شد رام او
کُشد پس چو آویخت در دام او
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۴ - رزم چهارم گرشاسب با هندوان
پی پیل پی خسته در دام او
سواران خبه در خم خام او
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۴ - رسیدن نامه نوشاد هندی به نزدیک شاه کیکاوس
مهیب است گویی همه کام او
خردمند جو تا کند نام او
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۹ - پذیره شدن فرطورتوش،فرامرز را
ز بهر خور و خواب و آرام او
همان از پی شادی و کام او
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۲۳
آن جهانداری که اصل دولت است ایام او
حجت فتح و دلیل نصرت است اعلام او
بشکند ناموس صد لشکر به یک تهدید او
بگسلد پیمان صد دشمن به یک پیغام او
صنع یزدان آن کند ظاهر که باشد رای او
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۲۴
آمد رسول عید و مه روزه نام او
فرخنده باد بر شهگیتی سلام او
سلطان جلال دولت باقی معز دین
شاهی که هست دولت و دین زیر نام او
فال جهان خجسته شد و کار دین تمام
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۲۵
تا دین مصطفی است تو هستی قوام او
تا ملک پادشاست تو هستی نظام او
هرکس که او امام جهان است در علوم
چون بنگرم تویی به حقیقت امام او
بر فتح قادرست حسام خدایگان
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۶ - اشاره به نظم بهمن نامه
کنون کام و آیین و آرام او
پراگنده اندر جهان نام او
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۹ - نامه فرستادن مهراج به دست رسول به نزد ضحاک
برآشفتم از خیره پیغام او
وزآن ناسزا جنگ و دشنام او
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۴۳ - جنگ تن به تن قارن و کوش و گرفتار شدن کوش
بخندید قارن ز پیغام او
تو گفتی همی دید فرجام او
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۲ - هم در مدح اتسز گوید
خوارزمشه ، که هست زمانه غلام او
دور سپهر و سیر ستاره بکام او
از صورت هلال فلک را بهر مهی
در گوش حلقه ایست ، مگر شد غلام او ؟
بوده بقای فضل و هنر در بقای او
[...]