تا دین مصطفی است تو هستی قوام او
تا ملک پادشاست تو هستی نظام او
هرکس که او امام جهان است در علوم
چون بنگرم تویی به حقیقت امام او
بر فتح قادرست حسام خدایگان
زیرا که هست کِلک تو یار حُسام او
از دولت وکفایت و تدبیر ورای توست
در شرق و غرب سکه و خطبه بهنام او
گر قبله شد مقام براهیم در عرب
اندر عَجَم رکاب تو شد چون مقام او
بازارگان که دست تو بیند بهگاه جود
باشد محال بر لب دریا مقام او
تا ابر نوبهاری دیدست دست تو
از شرم خویگشاده شدست از مَسام او
چون مرکبی است بخت تورا چرخ زودگرد
هستند اختران همه طرف ستام او
ماه نو و مَجرّه و پروین و فَرقَدین
نعل است و تنگ و مقود و زین و لگام او
بادست مرکب توکه در مدتی سبک
پیموده گشت مَشرق و مغرب به گام او
ابری است بیخلاف که در سیر و در صهیل
خیزند برق و رعد ز گام و ز کام او
گردون مُشَعْبد است و جهان نیست یک زمان
خالی ز رنگ و شعبدهٔ بر دوام او
او صید توست اگرچه زمان است صید او
او رام توست اگرجه جهان است رام او
از دشمنت همی کشد ایام انتقام
تو ساکنی و فارغی از انتقام او
گردون در امید چو بر دشمنت ببست
زنجیر و قفلکرد عروق و عِظام او
دست اجل چو تیزکند تیغ دشمنی
جز جان دشمنانت نسازد نیام او
چون روزگار دام حوادث بگسترد
جز پای حاسدانت نباشد به دام او
باد شمال چون سوی دولت گذر کند
آرد به مجلس تو درود و پیام او
چون دولت اهتمام نماید به کار خلق
گردد به همت تو تمام اهتمام او
هرکاو ز روی عُجْب کند با تو احتشام
باطل شود ز حشمت تو احتشام او
آن راکه احترامکند رای شهریار
افزون شود به حرمت تو احترام او
کعبه است درگهت که همی خلق روزگار
بوسه دهند بر در و دیوار و بام او
بیدار را به یاد تو باید گذاشت شب
تا بردمد ز مشرق اقبال بام او
هر کس که عقل و فضل تو را بندگی کند
باشد ز عقل کامل و فضل تمام او
جز تو که داند از وزرا در همه جهان
رد و قبول شرع و حلال و حرام او
آن را که تو قبول کنی در وفای خویش
ایزد کند قبول صلوات و صیام او
یک هفته گر تو را شود آزادهای غلام
خواهد مه دو هفته که باشد غلام او
ور چاکری از آن تو بر ما کند سلام
باشد همه سلامت ما در سلام او
حبل متین بنده معزی مدیح توست
واجب کند به حبل متین اعتصام او
چون مدح تو کند سبب اغتنام خویش
تا حَشْر نگسلد مددِ اغتنام او
از آسمان اگر چه کلام آمد از نخست
برآسمان رسید زمدحت کلام او
ور قوت از طعام و شراب است خلق را
شکر و ثنای توست شراب و طعام او
انگشتری و خطّ تو بر وام او گواست
بگشای دست همت و بگزار وام او
تاکی زنم به جای جم از روشنی مثل
یک قطره می ز جام تو بهتر ز جام او
می خور ز دست آنکه بنفشه است و شکّرست
زلفین مشکبوی و لب لعل فام او
ور حاسدی ملام کند مر تو را همی
تو می ستان و باک مدار از مَلام او
تا شاه را نشاط بود چون خورد مدام
بر طلعت تو باد نشاط و مدام او
رای و کفایت و هنر تو دلیل باد
بر دولت مؤید و ملک مدام او
تا روزگار همچو هیونی بود درشت
در دست امر و نهی تو بادا زمام او
دینی که از علوم تو آراسته شدست
تا دامن قیامت بادا قوام او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن در ستایش شخصیت و مقام یک فرد بزرگ و برجسته نوشته شده است. شاعر با بیان اینکه وجود این شخص قوام دین و نظام کشور است، به تواناییها و دانش او در رهبری جهان اشاره میکند. او را امام همه علمی و دانشی میداند و از قابلیتهای او در پیروزی و مدیریت در زمینههای مختلف سخن میگوید. همچنین، عزت و احترام به او و تأثیرات مثبتش بر جامعه به وضوح بیان شده و تصریح میکند که وجود او موجب رونق و پیشرفت در همه امور است. شاعر از او به عنوان منبعی برای رشد و توسعه یاد میکند و تأکید دارد که در زمان او، دولت و ملت در امنیت و آرامش خواهند بود. در نهایت، نصیحتهایی برای احترام و مدح او نیز وجود دارد که بیانگر جایگاه والای این شخصیت در نظر شاعر است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دین پیامبر اسلام برقرار است، تو نگهدار و استوانه آنی. و تا زمانی که پادشاهی وجود دارد، تو همواره نظام و بنیاد آن هستی.
هوش مصنوعی: هر کسی که امام جهانیان است، وقتی به علم و دانش او نگاه میکنم، در واقع تو را میبینم که امام او هستی.
هوش مصنوعی: حسام خداوند بر پیروزی توانایی دارد، چراکه تو یار او هستی و کمک او را در اختیار داری.
هوش مصنوعی: دولت و توانایی و تدبیر در دست توست و در تمام نقاط دنیا چه در شرق و چه در غرب، سکه و خطبه به نام تو زده میشود.
هوش مصنوعی: اگر جایگاه ابراهیم در سرزمین عرب قبله و مورد توجه است، در سرزمین عجم نیز پیروان تو از آن مقام و منزلت بهرهمند شدهاند.
هوش مصنوعی: تاجر و بازرگانی که به تو کمک کند و دستت را بگیرد، هرگز نمیتواند بر لب دریا بنشیند.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن لحظهای زیبا و دلنشین اشاره دارد که بارانی بهاری شروع به باریدن میکند. در این حالت، دست تو به خاطر شرم و زیبایی این لحظه، به آرامی از کنار بدنت خارج شده و به آسمان یا طبیعت اشاره میکند. به نوعی، تصویرگر احساساتی عمیق و ارتباط با زیبایی طبیعت است.
هوش مصنوعی: بخت تو مانند مرکبی است که در مسیر خود به سرعت میچرخد و ستارهها همه به سمت او تمایل دارند.
هوش مصنوعی: ماه نو و ستارههای مختلفی که در آسمان هستند، مانند ابزارهایی هستند که به سوارکار کمک میکنند. این ابزارها شامل نعل، تنگ، مقود، زین و لگام میشوند که همه در کنار هم وظیفه هدایت و کنترل را برعهده دارند.
هوش مصنوعی: با قلم تو که در مدتی کوتاه، شرق و غرب را پیموده، به خوبی و سهولت حرکت کرده است.
هوش مصنوعی: ابر بیهیچ کینهای در حال حرکت است و وقتی که جلو میرود، برق و رعد به خاطر قدمها و حالات او به وجود میآید.
هوش مصنوعی: آسمان پر از رنگها و زیباییهاست و در این دنیا هیچ لحظهای وجود ندارد که از تزیینات و افسونهای دائمی آن خالی باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هرچند تو تحت تأثیر زمان و رویدادها هستی، اما زمان نیز در نهایت تحت تسلط توست. در واقع، هر چیزی که به نظر میرسد تو را به دام انداخته، در حقیقت به نوعی در کنترل تو است، و حتی اگر جهان بسیار بزرگ و پیچیده باشد، باز هم قابلیت تسلط بر آن را داری.
هوش مصنوعی: ایام برای دشمن تو انتقام میکشد، در حالی که تو در آرامش هستی و به فکر انتقام او نیستی.
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان به امیدی از دست دشمن، او را به زنجیر و قفل کشیده و عروق و استخوانهایش را در بند نهاده است.
هوش مصنوعی: وقتی که مرگ به طور ناگهانی و سریع وارد عمل شود، جز جان دشمنان را نمیگیرد و بیفایده است.
هوش مصنوعی: وقتی که مشکلات و سختیهای زمانه زیاد شود، تنها کسانی که حسادت میکنند، به دام آن گرفتار میشوند.
هوش مصنوعی: باد شمال وقتی به سمت دولت گذر کند، پیام و سلامش را به جلسات تو میآورد.
هوش مصنوعی: زمانی که دولت به کار مردم توجه و اهتمام کند، نتیجه و ثمرهاش به تلاش و همت تو بستگی دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از روی خودخواهی و غرور بخواهد در برابر تو احترام بگذارد، احترام او به خاطر بزرگی تو نابود میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که به شهریار احترام بگذارد، به خاطر احترام تو، شأن و مقامش بیشتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: کعبه، خانهای است پر از احترام و عشق که همهی مردم در طول زمان به آن عشق میورزند و بر در و دیوار و سقفش احترام میگذارند.
هوش مصنوعی: برای یاد تو باید شب را بیدار بمانیم، تا اینکه صبح شادیاش از سمت مشرق طلوع کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو احترام بگذارد و از دانایی و فضیلت تو پیروی کند، به حقیقت از عقل و فضیلت کامل برخوردار است.
هوش مصنوعی: جز تو کسی نمیداند درباره وزرا در دنیا چه چیزهای حلال و چه چیزهای حرام است.
هوش مصنوعی: کسی که تو او را بپذیری و به او اعتماد کنی، خداوند نیز بر وفای او مهر تأیید خواهد زد و دعاها و عبادتهای او را مورد قبول قرار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر تو در یک هفته آزاد و رها شوی، پس به زودی باید بدانید که ماه، دو هفته بعد از آن، غلام و بندۀ تو خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از طرف تو به ما سلام کند، تمام خوشبختی و سلامت ما در این سلام او خواهد بود.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان اهمیت و استحکام پیوندی اشاره دارد که بنده به واسطه ستایش و مدح شما برقرار کرده است. این پیوند قوی او را موظف میکند که به مستحکمترین راهها و اصول متصل بماند و از آن خارج نشود.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به ستایش تو میپردازد، باید از این فرصت به خوبی بهرهبرداری کند، چرا که حمایت و یاری او از این ستایش، ممکن است تا روز قیامت ادامه یابد و قطع نشود.
هوش مصنوعی: اگرچه کلام از آسمان نازل شده، اما از ابتدا این کلام به آسمان رسید و به ستایش خود پرداخته است.
هوش مصنوعی: اگر قدرت انسان از غذا و نوشیدنی تامین میشود، پس سپاس و ستایش او برای تو زمانی است که همین غذا و نوشیدنی را در نظر بگیرد.
هوش مصنوعی: انگشتری و نوشتهی تو شاهدی بر بدهی اوست. بنابراین، دست به کار شو و این بدهی را ادا کن.
هوش مصنوعی: تا کی باید به جای جمشید، از روشنی نور بهره ببرم؟ مثل یک قطره از جام تو مینوشم، که برایم بهتر از جام اوست.
هوش مصنوعی: بیا از دست کسی بنوش که شبیه بنفشه است و شیرینی دارد، او موهایی خوشبو و لبانی به رنگ لعل دارد.
هوش مصنوعی: اگر حسودان تو را سرزنش کنند، نگران نباش و ارزش خود را حفظ کن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شاه احساس خوشحالی و شادابی کند، همیشه بر چهره تو نیز نشاط و شادابی خواهد بود.
هوش مصنوعی: عقل، کفایت و هنر تو، نشانهای است بر اینکه دولت تو پایدار و امر تو مورد تأیید است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمان مثل هیوانی درشت و قابله به قدرت فرمانروایی باشد، تو هم بر او تسلط و اختیار داشته باش.
هوش مصنوعی: دینی که به خاطر دانش و علم تو زیبا و بااعتبار شده، تا روز قیامت پایداری و استحکامش ادامه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد رسول عید و مه روزه نام او
فرخنده باد بر شهگیتی سلام او
سلطان جلال دولت باقی معز دین
شاهی که هست دولت و دین زیر نام او
فال جهان خجسته شد و کار دین تمام
[...]
خوارزمشه ، که هست زمانه غلام او
دور سپهر و سیر ستاره بکام او
از صورت هلال فلک را بهر مهی
در گوش حلقه ایست ، مگر شد غلام او ؟
بوده بقای فضل و هنر در بقای او
[...]
باد سحر که سوی من آرد پیام او
اول غلام بادم و دوم غلام او
شادم ز دل که بسته زلف دوتای اوست
دل بنده دو سلسله مشک فام او
میخانه ای که شوق تو باشد مدام او
دایم به زور باده زند دور، جام او
سنگ ملامتی که به هم بشکند ترا
چون کعبه واجب است به جان احترام او
طومار درد و داغ عزیزان رفته است
[...]
گر خون من ز شیشه بریزد به جام او
لب بر ندارم از لب یاقوت فام او
با من سخن ز لعل روان بخش یار کن
آب حیات را چه کند تشنه کام او
یک عمر تلخ کام نشستم که عاقبت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.