سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶
سر به سر دعویست مردا مرد معنی دار کو
تیزبینی پاکدستی رهبری عمخوار کو
کرد اگر معنیست من معنی همی خواهم ز تو
گفت اگر دعویست با حق مر ترا گفتار کو
باستان دعوی نبود آخر زمان معنی نماند
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۷
راه دین پیداست لیکن صادق دیندار کو
یک جهان معشوق بینم عاشق غمخوار کو
عالمی پر ذوالخمارست از خمار خواجگی
ای دریغا در جهان یک حیدر کرار کو
دیو مردم بین که خود را چون ملایک ساختند
[...]
عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹ - یار کو؟
افسر شاهی نخواهم خاک پای یار کو؟
بال گو بشکن هما، آن سایه دیوار کو؟
سرو را گیرم که دارد با قد او نسبتی
آن گل رخساره وآن شیوه رفتار کو؟
ور همان گیرم که گل بار آرد و جنبد ز باد
[...]
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۴
کعبه و بتخانه حجابند و بس
روی دلم سوی رخ یار کو
قبله بدل گشت درین ره مرا
خیز بگو قبلۀ کفار کو
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۳ - نامه دارا به اسکندر
به هم پنجهای با منت یار کو؟
سپاهت کجا و سپهدار کو؟
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۴
در کنج اعتکاف دلی بردبار کو
بر گنج عشق جان کسی کامگار کو
اندر میان صفهنشینان خانقاه
یک صوفی محقق پرهیزگار کو
در پیشگاه مسجد و در کنج صومعه
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۳
جسم و جان با خود نخواهم خانه خمار کو
لایق این کفر نادر در جهان زنار کو
هر زمان چون مست گردد از نسیم خمر جان
تا در خمخانه میتازد ولیکن بار کو
سوی بیگوشی سماع چنگ میآید ولیک
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۴
بادِ بهار می وزد بادۀ خوش گوار کو
بویِ بنفشه می دَمَد ساقیِ گل عذار کو
پردۀ نام و ننگِ من در سرِ بانگِ چنگ شد
تا رگِ چنگ برکشد مطربِ پرده دار کو
تنگ و سبویِ باز بین دیگِ سه پایه واطلب
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷۴
عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو
سینه ز هجران بسوخت، شربت دیدار کو
گر چه گلستان خوش است، ورچه چمن دلکش است
آن همه دیدم، ولی آن گل رخسار کو
ناله هر عاشقی از دل افگار خویش
[...]
حسینی » کنز الرموز » بخش ۵ - در بیان معرفت عشق و تحقیق آن
عقل گوید جبه و دستار کو
عشق گوید خانه خَمار کو
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - داغ نیستی
شهذی است پر ز حسرت و غم، شهریار کو
کاری است بس خراب، خداوندگار کو
هفت اختر و چهار گوهر در مصیبتاند
وا حسرتا خلاصه هفت و چهار کو
شاهی که از لطافت و پاکی همی نشست
[...]
سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۴ - بوسه بر باد (۴)
خراب است دل آه! دلدار کو؟
جهانیست غم وای غمخوار کو؟
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹
بشکفت گل در گلسِتان، آن یار گلرخسار کو
برخاست سرو بوستان، آن سرو خوشرفتار کو
غنچه تبسم میکند، آن پستهٔ خندان کجاست
سوسن زبان آور شده است، آن زلف عنبربار کو
سنبل به تاب حسن شد، نرگس به خواب ناز رفت
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۰
دل گرفت از مسجدم، خمار کو
خرقه را آتش زدم، زنار کو
غیر نی، کو ناله از ما میکند
همدمی دمساز و خوشگفتار کو
در جهان جز باده کاو غمخوار ماست
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۴
گفته بودم یار گیرم یار کو
در جهان اکنون ز یار آثار کو
یار در عالم نمی بینم بسی
وین زمان جز صحبت اغیار کو
پیش ازین بودی مگر مهر و وفا
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴
گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو؟
باد بهار میوزد بادهٔ خوشگوار کو؟
هر گل نو ز گلرخی یاد همی کند ولی
گوش سخنشنو کجا؟ دیدهٔ اعتبار کو؟
مجلس بزم عیش را غالیهٔ مراد نیست
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸ - تتبع خواجه
مژده وصل میرسد در دل من قرار کو!؟
هم نفسم به ناله بیخودی اختیار کو؟!
دفع جنون عشق را خواهیم ای حکیم عقل
تا بکشی به سلسله حلقه زلف یار کو؟!
گفتمی ار غمی رسد دست بگیردم خرد
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲
یار وداع می کند، تاب وداع یار کو؟
وعده وصل می دهد، طاقت انتظار کو؟
نسبت روی خوب او با مه و مهر چون کنم؟
عارض مهر و ماه را طره مشکبار کو؟
یار نو و بهار نو باعث مجلسست و می
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۹
همنفسی به جان خرم قافله تتار کو؟
مردی ازان زمین کجا؟ گردی ازان دیار کو؟
جادوی او به خواب خوش غارت صبر می کند
گریه شب رو مرا شورش کارزار کو؟
فایده ای نمی دهد داروی تلخ ناصحان
[...]