گنجور

 
هلالی جغتایی

یار وداع می کند، تاب وداع یار کو؟

وعده وصل می دهد، طاقت انتظار کو؟

نسبت روی خوب او با مه و مهر چون کنم؟

عارض مهر و ماه را طره مشکبار کو؟

یار نو و بهار نو باعث مجلسست و می

ساغر لاله گون کجا؟ ساقی گل عذار کو؟

وه! که بر آستان تو گشت رقیب معتبر

پیش سگ درت مرا این قدر اعتبار کو؟

طبع هلالی، از جهان، سوی عدم کشد ولی

رفت بباد نیستی، خوشتر ازین دیار کو؟

 
 
 
حکیم نزاری

بادِ بهار می وزد بادۀ خوش گوار کو

بویِ بنفشه می دَمَد ساقیِ گل عذار کو

پردۀ نام و ننگِ من در سرِ بانگِ چنگ شد

تا رگِ چنگ برکشد مطربِ پرده دار کو

تنگ و سبویِ باز بین دیگِ سه پایه واطلب

[...]

حافظ

گلبن عیش می‌دمد ساقی گلعذار کو

باد بهار می‌وزد باده خوشگوار کو

هر گل نو ز گلرخی یاد همی‌کند ولی

گوش سخن‌شنو کجا دیده اعتبار کو

مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست

[...]

امیرعلیشیر نوایی

مژده وصل میرسد در دل من قرار کو!؟

هم نفسم به ناله بیخودی اختیار کو؟!

دفع جنون عشق را خواهیم ای حکیم عقل

تا بکشی به سلسله حلقه زلف یار کو؟!

گفتمی ار غمی رسد دست بگیردم خرد

[...]

نظیری نیشابوری

همنفسی به جان خرم قافله تتار کو؟

مردی ازان زمین کجا؟ گردی ازان دیار کو؟

جادوی او به خواب خوش غارت صبر می کند

گریه شب رو مرا شورش کارزار کو؟

فایده ای نمی دهد داروی تلخ ناصحان

[...]

حزین لاهیجی

من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو؟

تا به اجل سپارمش جان امیدوار کو؟

می رسی ای صبا اگر از سرکوی یار من

بویی از آن چمن چه شد، برگی از آن بهار کو؟

در صف منکران کنم دعوی عشق و زنده ام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه