افسر شاهی نخواهم خاک پای یار کو؟
بال گو بشکن هما، آن سایه دیوار کو؟
سرو را گیرم که دارد با قد او نسبتی
آن گل رخساره وآن شیوه رفتار کو؟
ور همان گیرم که گل بار آرد و جنبد ز باد
آن تبسّم گرد آن شیرین لب و گفتار کو؟
دیده آهو اگر چه دلفریب آمد ولی
آن کرشمه کردن و آن غمزه خونخوار کو؟
وصل او دشوار و بیاو زندگی دشوارتر
مردن بیزخم هم ننگست و پای دار کو؟
ای خوش آن عاشق که عشق خویش بشناسد ز یار
وصل و هجر آنجا نگنجد یار کو اغیار کو؟
جان فدایت ای که آوردی خبر زان تندخو
باز پرسید از رقیبان، محیی دلافگار کو؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و معشوق خود میگوید و از درد و رنجی که ناشی از فراق اوست. او به عظمت و زیبایی محبوب خود اشاره میکند و از سختیهای زندگی بدون او سخن میگوید. شاعر به وفاداری عشق و شناخت عاشق از یار تأکید میکند و در نهایت از کسی که خبر از حال معشوق میآورد، سپاسگزاری میکند. شعر به طور کلی بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و چالشهای مربوط به آن است.
هوش مصنوعی: نمیخواهم مقام بلند و افسر شاهی را، اگر یار من زیر پایش باشد. بالهای من را بشکن، زیرا که آن سایه دیوار، دیگر کجاست؟
هوش مصنوعی: من میخواهم سرو را بگیرم، زیرا قد او شباهتی به زیبایی آن گل رخسار دارد. این رفتار و شیوهای که او دارد، چه معنا دارد؟
هوش مصنوعی: اگر بپذیریم که گلی از غنچه بیرون بیاید و به خاطر وزش باد، لبخند بزند، آن لبهای شیرین و گفتار چه خواهد شد؟
هوش مصنوعی: چشم آهو هرچند که زیبا و دلنشین است، اما آن تکان دادن و طرز نگاه کردنش که کشنده و خطرناک است، کجاست؟
هوش مصنوعی: وصل او (دوست یا معشوق) بسیار دشوار است و بدون او زندگی به مراتب سختتر است. حتی مردن بدون آنکه زخم یا درد بکشیم، نشانهای از شرم و ننگ به شمار میرود. بنابراین، جایی برای سرزنش و شکایت وجود دارد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن عاشقی که عشق واقعی خود را بشناسد. در آن موقع دیگر جدایی و وصال معشوق برایش اهمیت نخواهد داشت، چرا که او درک کرده که عشق حقیقی چیست و چه چیزی میخواهد.
هوش مصنوعی: ای جان فدای تو، که خبری آوردی از آن کس که به شدت و تندخو است. حالا از رقیبان بپرس که محیی دلهای اندوهگین کجاست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر به سر دعویست مردا مرد معنی دار کو
تیزبینی پاکدستی رهبری عمخوار کو
کرد اگر معنیست من معنی همی خواهم ز تو
گفت اگر دعویست با حق مر ترا گفتار کو
باستان دعوی نبود آخر زمان معنی نماند
[...]
جسم و جان با خود نخواهم خانه خمار کو
لایق این کفر نادر در جهان زنار کو
هر زمان چون مست گردد از نسیم خمر جان
تا در خمخانه میتازد ولیکن بار کو
سوی بیگوشی سماع چنگ میآید ولیک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.