سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۷ - خوان چهارم و پنجم و ششم در رفتن فرامرز از سرما و گرما و کشتن کرگدن و رسیدن به خوان هفتم
ز گرمی همی سوخت تن در سلاح
نبد روز پیکار و گاه مزاح
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در صفت ابر و مدح یکی از بزرگان
زهی هوا را طواف و چرخ را مساح
که جسم تو ز بخارست و پرتو ز ریاح
اگر به صورت و ترکیب هستی از اجسام
چرا به بالا تازی ز پست چون ارواح
ز دوستی که تو داری همی پریدن را
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - مدح امیر ماهو
در همه کارها کند انجاح
نبود مثل او به هزل و مزاح
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - ایضاً له
ای نام تو بخشیده بخشنده ارواح
آیات رسالت را انفاس تو الواح
برنامه دیوان هنر فضل تو عنوان
در کشتی دریای سخا رای تو ملاح
انعام تو بر خسته دل سایل مرهم
[...]
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۹ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید
دلیران ببستند قلب جناح
تو گفتی که پوشیده گیتی سلاح
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۹
یا صبیح الوجه قدحان الصباح
والندامی بین سکران و صاح
ای چو روح تازه آمد وقت آنک
روح ما را باز گردانی به راح
وضع الالسن من اوتار نا
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵
ای خلافت را امام و ای امام را قوام
قصد تو قمع فساد و عزم تو عون صلاح
سید شرقی و مجد دین و اهل شرق و غرب
از کف و کلک تو در راحت چو روح تو ز راح
هم فلاح و هم صلاح از خدمتت زاید که تو
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۶ - کشتن سرهنگان دارا را
چو مرغ از پی کوچ برکش جناح
مشو مست راح اندرین مستراح
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۹ - جنگ اول اسکندر با روسیان
الانی ز پس ایسوی بر جناح
سر انداختن کرده بر خود مباح
عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۳) حکایت در حال ارواح پیش از آفریدن اجسام
چنین گفتند کان مدت که ارواح
درو بود آفریده پیش از اشباح
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۱۰) حکایت در اهل دوزخ
ترا گر بو عُبَیده هست جرّاح
دلت را بر جراحت نیست اصلاح
عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم
تنش معیار دارالضرب اشباح
دلش طیار دارالملک ارواح
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید
کدورت رفته بود و عین ارواح
ورا رخ باز بنموده در اشباح
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
زهی اسرار تو مشکات ارواح
مرا از جان و دل نورست مصباح
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
پدیدارست در تو جمله ارواح
حقیقت انبیا و عین اشباح
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۷ - در سؤال کردن صاحب اسرار فرماید
توئی جام عیان از عین مصباح
حقیقت جان جان در عین ارواح
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۸ - حکایت بر سبیل تمثیل در آنکه اقتدا به پیری باید نمودن و در دو عالم دستگیری داشتن
پس پسر را پیشش آرند از صلاح
تا ببندد هر دو را با هم نکاح
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۸ - حکایت بر سبیل تمثیل در آنکه اقتدا به پیری باید نمودن و در دو عالم دستگیری داشتن
آن پسر را کرد قاضی بافلاح
بست قاضی هر دو را با هم نکاح
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۶ - در مناجات بدرگاه حضرت قاضی الحاجات عرض میکند
ای بداده صالح خود را صلاح
ای نبوّت داده با او در صباح