گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

یا صبیح الوجه قدحان الصباح

والندامی بین سکران و صاح

ای چو روح تازه آمد وقت آنک

روح ما را باز گردانی به راح

وضع الالسن من اوتار نا

فاغتنم اوتار الحان قصاح

عمر گر معشوق خلق عالم است

بی‌مِی و معشوق زو ناید فلاح

 
 
 
حکیم نزاری

او چو دیگر پارسایان در صلاح

من چو رندان باده در کف هر صباح

فیض کاشانی

یا ندیمی قم فان الدّیک صاح

غن لی بیتاً و ناول کاس راح

لست اصبر عن حبیبی لحظهٔ

هل الیه نظرهٔ منی تباح

بذل روحی فی هواه هین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه