گنجور

 
ادیب صابر

ای خلافت را امام و ای امام را قوام

قصد تو قمع فساد و عزم تو عون صلاح

سید شرقی و مجد دین و اهل شرق و غرب

از کف و کلک تو در راحت چو روح تو ز راح

هم فلاح و هم صلاح از خدمتت زاید که تو

بی فراغان را فراغی بی فلاحان را فلاح

خیزد از دست و دل و طبع تو بذل و فضل و علم

همچو مشک از ترک و عود از هند و کافور از رماح

هم تو را قدر رفیع و هم تو را جاه عریض

هم تو را عرض مصون و هم تو را مال مباح

عاجزند از بخشش تو هم نجوم و هم سپهر

قاصرند از کوشش تو هم سیوف و هم رماح

یافتی بی اقتراح از پادشاه شرق و غرب

خلعت و تشریف از اسب و جامه و تیغ و سلاح

بازگشتی سوی مقصد یافته مقصود خود

با سلامت با کرامت با سعادت با نجاح

تا جهان باشد جهان بی رای و روی تو مباد

عمر و عزت فی حمی الله الذی لایستباح

 
 
 
ظهیر فاریابی

اَقبِلِ الساقی برَیحانٍ و راح

هاتِها تَفتَرُّعَن ثَغرِالمِلاح

موسم عیش است در ده جام می

کز جهان بی می نیاید کس فلاح

اِنتَهی فی السُّکرِاَغصانُ الرُّبی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ظهیر فاریابی
ابن یمین

ای که اندر شرب می ما را ملامت می‌کنی

شرب می از رشد باشد زان کزو گیرد سماح

می نگه دارد نفوس خلق را از عیب بخل

وان کزو آید سخاوت باشد از اهل فلاح

اسیری لاهیجی

گر نداند درد عشق دوست را عاشق فلاح

کی امید وصل او گردد مقارن با نجاح

رند و مستم بی جمال یار مخمور غمم

بی می دیدار عاشق را نباشد ارتیاح

از خمار کبر و نخوت هست زاهد در عذاب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه