گنجور

 
ادیب صابر

ای خلافت را امام و ای امام را قوام

قصد تو قمع فساد و عزم تو عون صلاح

سید شرقی و مجد دین و اهل شرق و غرب

از کف و کلک تو در راحت چو روح تو ز راح

هم فلاح و هم صلاح از خدمتت زاید که تو

بی فراغان را فراغی بی فلاحان را فلاح

خیزد از دست و دل و طبع تو بذل و فضل و علم

همچو مشک از ترک و عود از هند و کافور از رماح

هم تو را قدر رفیع و هم تو را جاه عریض

هم تو را عرض مصون و هم تو را مال مباح

عاجزند از بخشش تو هم نجوم و هم سپهر

قاصرند از کوشش تو هم سیوف و هم رماح

یافتی بی اقتراح از پادشاه شرق و غرب

خلعت و تشریف از اسب و جامه و تیغ و سلاح

بازگشتی سوی مقصد یافته مقصود خود

با سلامت با کرامت با سعادت با نجاح

تا جهان باشد جهان بی رای و روی تو مباد

عمر و عزت فی حمی الله الذی لایستباح

 
sunny dark_mode