مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۵ - سبب جرأت ساحران فرعون بر قطع دست و پا
روز در خوابی مگو کین خواب نیست
سایه فرعست اصل جز مهتاب نیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور
جست سقا کوزهای کش آب نیست
وان دروگر خانهای کش باب نیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۸ - انابت آن طالب گنج به حق تعالی بعد از طلب بسیار و عجز و اضطرار کی ای ولی الاظهار تو کن این پنهان را آشکار
چشمبند خلق جز اسباب نیست
هر که لرزد بر سبب ز اصحاب نیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۶ - باخبر شدن آن غریب از وفات آن محتسب و استغفار او از اعتماد بر مخلوق و تعویل بر عطای مخلوق و یاد نعمتهای حق کردنش و انابت به حق از جرم خود ثُمَّ الَّذینَ کَفَروا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلونَ
او نگفت این نقش داد آب نیست
این به جز تقلیب آن قلاب نیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۸ - توزیع کردن پایمرد در جملهٔ شهر تبریز و جمع شدن اندک چیز و رفتن آن غریب به تربت محتسب به زیارت و این قصه را بر سر گور او گفتن به طریق نوحه الی آخره
چرخ آن چرخست آن مهتاب نیست
جوی آن جویست آب آن آب نیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۵ - روان شدن شهزادگان در ممالک پدر بعد از وداع کردن ایشان شاه را و اعادت کردن شاه وقت وداع وصیت را الی آخره
صد کتاب ار هست جز یک باب نیست
صد جهت را قصد جز محراب نیست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶
بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب نیست
ایمن درین خرابه نشستن صواب نیست
از خفتگان خواب چه پرسی که حال چیست؟
زان خواب خوش که هیچ کسی را جواب نیست
چون هیچ دوست نیست وفادار زیر خاک
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹
خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب نیست
خون تو هست آخر، ای دل، گر شراب ناب نیست
ناله زنجیر مجنون ارغنون عاشقانست
ذوق آن اندازه گوش اولواالالباب نیست
عشق خصم من بس ست، ای چرخ، تو زحمت مکش
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۶
کسی را به دور حسن تو پروای خواب نیست
کو دل کزان دو نرگس رعنا خراب نیست
ای محتسب که منع سر اندازیم کنی
بگذر ز ما که مستی ما از شراب نیست
بر جان ما ز غمزه مزن تیر دمبدم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۹
زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست
چشم جادوی تو در خوابست و ما را خواب نیست
با لبت گر باده لاف جانفزائی می زند
پیش ما روشن شد این ساعت که او را آب نیست
نرگست در طاق ابرو از چه خفتد بی خبر
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۴۷ - غزل خواندن سام بر در حرمسرای پریدخت
تو دانی که در نرگست خواب نیست
که مستست و در خواب و محراب نیست
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵
چشم من گوش خیالت دارد، اما خواب نیست
هست جان را، عزم پا بوست ولی، اسباب نیست
دیده را هر شب خیالت میشود مهمان، ولی
دیده را اسباب مهمان در میان جز آب نیست
رویت آمد، قبله دل ابروت، محراب جان
[...]
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵
در خانه تا قرابهٔ ما پر شراب نیست
ما را قرار و راحت و آرام و خواب نیست
در خلوتی که باده و ساقی و شاهد است
حاجت به چنگ و بربط و نای و رباب نیست
خوش کن به باده وقت حریفان که پیش ما
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲
در شهر یار پختهٔ ما جز کباب نیست
وز همدمان کهنه کسی جز شراب نیست
همصحبتی که با همهکس خوش سخن بود
بسیار جُستهایم و به غیر از رباب نیست
روی از بساط دهر به شطرنج کردهایم
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰
بی رخ عاشق فریبت در دو چشمم خواب نیست
بحر عشقت را نمی دانم چرا پایاب نیست
از سر و سامان برآمد از غم عشقت دلم
در جهانم لاجرم جز درد دل اسباب نیست
موج بحر روز هجرانت مرا از سر گذشت
[...]
محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۹ - گفتار در رزم برزو و دستان و رسیدن افراسیاب با لشکر در آن رزمگاه قسمت دوم
به پیکار رستم مرا تاب نیست
شما را به دیده درون آب نیست
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۹
نور جمال روی تو در آفتاب نیست
بوی شکنج زلف تو در مشک ناب نیست
گل را بروی خوب تو نسبت نمیکنم
زان رو که گل چو روی تو سنبل نقاب نیست
گشتم خراب از غم عشق تو ای صنم
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹ - تتبع مولانا شاهی
پیش جام پر می رخشنده مه را تاب نیست
ساغر خورشید را گر تاب هست این آب نیست
می ستایی واعظا کوثر ز دست حور و عین
خود ز دست ساقی گلرخ شراب ناب نیست
هست قلاب محبت از دل یاران کشش
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵
هیچت ز خون ما غم روز جواب نیست
گویا که خون اهل نظر در حساب نیست
در راه مهر خاک تنم ذره ذره گشت
یکذره رحم در دلت ای آفتاب نیست
اشکم نیافت بوی وفا تا دلم نسوخت
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷
وادی مجنون جگر سوزست و کس را تاب نیست
آهویان تشنه را جز اشک مجنون آب نیست
پیش آن ابرو بر آوردست و مقصودی بخواه
قبله ابروی خوبان کمتر از محراب نیست
تشنه را خون ریختن ظلم است ای ابر کرم
[...]